حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفضل

✨️جلسه بیست و پنجم

 

● نثار امام زمان ارواحنا له الفدا صلوات بفرستید.

حضرت صادق علیه السلام می‌فرمایند که:

تفکر کن ای مفضل ، در آنچه که قادر علیم راه علم آن را به مردم داده

و آنچه که علمش را به مردم نداده .

یه جاهایی خدا راه علمه بعضی چیزها رو برا ما باز گذاشته

ما یاد بگیریم ، یه جاهایی هم راه علمو باز نکرده

هر یک موافق حکمت و مصلحته. اونجا که علمشو داده خب یه مصلحتی بوده موافقتی بوده

اونجایی که نه ، زیرا هرچه صلاح دین و دنیای آدمی در دانستن آن است راهی برای آن گشوده

اما اونچه که صلاح دنیا در دانستن آن و آدمی را راه علم به آن داده‌اند

مانند زراعت کردن ، کشاورزی کردن خب اینا رو راه علمشو باز گذاشتن

درخت کاشتن ، آباد کردن زمین ها خودش یه علمی دیگه

خدا راه این رو برای ما باز گذاشته ، آباد کردن زمین‌ها ، بیرون آوردن قنات‌ها

اگر یه طوری بود ما از اینجور چیزا سر در نمی‌آوردیم

ولی در حالی که ما می‌بینیم آقا ، هر بشری می‌شینه فکر می‌کنه تامل می‌کنه که من چه جوری کشاورزی کنم

که چه جوری بار بده ، چه جوری محصول داشته باشم

راه اینا رو همه رو باز گذاشته . بیرون آوردن قنات‌ها ، نگه داشتن چهارپایان و شناختن گیاهان

اینکه مثلاً این گیاه ریشه‌اش چه خاصیتی داره؟ اون یکی چه خاصیتی داره ؟ درست شد و ریشه‌ها ،

که به آن استشفاء می‌نمایه ، که این رو بخوری..

این علم اینو کی برای ما باز گذاشته ؟ خدای متعال .

از انواع بیماری‌ها و دردها و بیرون آوردن معدن‌ها که انواع جواهر را بیرون می‌آورند فیروزه برات میاره

عقیق میاره ، علم سوار شدن کشتی‌ها اینا رو خدا راهشو برای ما باز گذاشته

چرا ؟ چون مصلحت توشه

مصلحت چی توشه ؟ مصلحت دنیایی.

قوس کردن در دریاها و انواع حیله‌ها و صید کردن وحشیان و مرغان و ماهیان

تصرف در صنعت‌ها

و وجوه متاجر ، مکاسب و غیر آنها که شرحشان طولانیه …

و تعداد آنها دشوار است و صلاح امور دنیای مردم در این هست ،

پس ببین خداوند عالم اینا رو همه رو به ماها عطا کرده.

اما دونستن بعضی چیزها به صلاح ما نیست ، مثل چی؟

یکی اینکه به صلاح ما نیست دونستنش ، اینکه ماها زمان مرگمونو بدونیم

خب مثلاً هر کسی بدونه کی می‌میره ، چقدر عمر می کنه ، این دونستنش به صلاح ما نیست ، حضرت می فرماید :

تفکر کن ای مفضل در پنهان کردن عمر هر کس از او ،

زیرا اگر مقدار عمر خود را بداند ، اگه بدونه چقدر عمر می‌کنه

اگه عمرش کوتاه باشه مثلاً بدونه که تو جوونی می‌میره

زندگی بر او ناگوار خواهد بود ، تلخ میشه زهرمار می‌شه .

برای اینکه عمر خود را کوتاه و وقت مرگ خود را نزدیک می‌داند

بلکه خواهد بود به منزله کسی که مالش فانی شده باشد یا نزدیک که به فنا رسیده باشد

پس پیوسته ، میگه کسی که مالش هم نابود شده چه جوریه ، حالش چه جوریه پیوسته در غم تنگدستی و در ترس فنای مال است

و بیم تهی شدن کیسه زندگانی بر فرزند آدم زیاده از بیم تهی شدن خانه دینار خزانه دینار و درهم است.

میگه اینکه عمرش داره نابود میشه بدتره از اینکه بفهمه مالش داره از بین میره .

زیرا که مالش فانی می‌شود ، وقتی پول از بین میره امید حصول عوض آن هست،

اما کسی که به فنای عمر خودش یقین داره ناامیدی بر او مستحکمه.

و اگر پس درست شد هیچ کاری نمی کنه ،

میگه ولش کن عمری نداریم که برای چی برای چی برم زن بگیرم ،

برای چی ، بچه می‌خوام برای چی ، بچه بیاریم بعد فردا این یتیم بشن زیر دست برادر و زیر دست باجناق و زیر دست کی….

ولش کن نمی خوام اصلا نمیره سراغ ازدواج . بهش میرن برو سر کار

میگه برا چی ؟ ببین اگه بدونه عمرش رو که عمرش مثلا کوتاه

هیچ کاری نمی‌کنه ، دست از کار می‌شوره و اگر بدونه عمرش درازه مثلا چند سال بگو ،

یه ۱۱۴ سالی عمر داره ،خب اگه بدون عمرش طولانیه خیلی عمر درازی می‌کنه امید بقاء به هم می‌رساند

و در لذات دنیا ، آقا میگه برو هر کاری دلت می‌خواد بکن .

میگه جوونی رو بچسب ، آقا گناه تو گناه. در می‌یابیم آخر عمر را ، برو ان شاءالله آخر عمر اونجا عابد می‌شیم بنده خوب خدا می‌شیم.

میریم مسجد، با خدا آشتی می کنیم طائب می‌شیم ، بعد این مذهب و طریقه را خدا از بندگان خود نمی‌پسنده .

اینکه تو ، تو جوونی هر غلطی دلت می‌خواد بکنی بعد بیای آخر عمری عابد بشی اینو خدا دوست نداره ، قبول نمی‌کنه.

بعد حضرت مثال می‌زنه می‌فرماید : آیا نمی‌بینی اگر بنده‌ای داشته باشی ،

حالا مثلا یه برده‌ای داری یا یه فرزندی، مثال حالا حضرت فرزند رو نمیگه ، من میگم

و چنان با تو معامله کند که یک سال تو را به خشم آورد

هرچی تو این یه سال میگی می‌بینی این کار خودشو می‌کنه

برعکس می کنه ، یک سال تو رو به خشم میاره و یک روز یا یک ماه تو رو خوشنود می‌کنه.

تو را خوشنود گرداند از او این را قبول می‌کنی یا نمی‌کنی ؟

که یه سال اعصابتو به هم بریزه یه روز بیاد جبران بکنه.

اینو قبول می‌کنی ؟ نه . میگی یه سال دل منو خون کردی مرد حسابی ،

حالا اومدی یه روز می‌خوای منو خشنود کنی .

قبول نمی کنی بعد حالا چه جوری توقع داری خدا قبول بکنه،

۵۰ سال ۶۰ سال هر کاری دلت می‌خواد بکنی ، بکنی بعد ده سال آخر عمرت یهو عليه السلام بشی.

از جمله بندگان شایسته تو نخواهد بود و از او نمی‌خواهی

مگر آنکه در دل داشته باشد اطاعت و خیرخواهی تو را ، در همه امور در جمیع احوال.

خدا بهتون خیر بده . پس خدا اون جاهایی که صلاحمون بوده علمشو داده

اون جاهایی که صلاحمون نیست علمشو نداده ، این یکیش بود .

حالا چند تا مورد دیگه هم هست اونارم خدمتتون عرض می‌کنیم .

صبح پنجشنبه است هر کی دلش می‌خواد کربلا بره

همین جا یه چند لحظه چشم سرشو ببنده

این هستا نمی‌خوام شماها رو همینجوری بازار گرم کنی و اینجور چیزا باشه

این هست هرکی الان دلش می‌خواد بره حرم امام حسین

چشم سرشو ببنده این دلشو به پرواز در بیاره

تو حرم امام حسین علیه السلام

صحن و سرای ابی عبدالله چه صفایی داره

بوی بهشت می‌وزه از کرب و بلای امام حسین

کربلا خودش بهشت ماست

ماها دوست داریم تو حرم امام حسین جون بدیم

دوست داریم تو حرم امام حسین ما رو خاکمون کنن

یا اباعبدالله نظری کن حسین جان

به ما هم یک التفاتی بکن یا اباعبدالله

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

پایین پا صورت روی ضریح بزارید عزیزان دستاتونو به شبکه‌های ضریح گره بزنید

یا اباعبدالله من فدای جوان رشیدت علی اکبر بشم

حسین جان فدای دلت

آخه میگن تا چشمش به علی اکبر افتاد ضجه ابی عبدالله بلند شد

چنان ناله زد حرم ریخت به هم

زینب آشفته شد

بچه‌ها آشفته شدن

خدایا تا به حال ابی عبدالله این طور ناله نزده بود

یه وقت دیدن عمه سراسیمه شده

از خیمه بیرون دوید هی به سر و صورت میزنه

هی میگه وا اخیا و ابن اخیا

ای وای برادرم ای وای پسر برادرم

سپه کوفه و شام ایستاده

به تماشای شه و شه زاده

وقتی رسید دید همه دارن کف می‌زنن هلهله می کنن

برادر رو بدن مبارک علی اکبر افتاده

همه گفتند حسین جان داده

دستشو گذاشت رو شونه‌های برادر صدا زد داداش پاشو

یه جمله زبان حال بگم امروز صبح همه کربلایی شدیم

وعده ما پایین پای ابی عبدالله

این یه جمله هم ثوابش برسه به روح گذشتگان

صدا زد خیز از جا علی جان بابا

خیز از جا آبرویم را بخر

دختر علی اومده

خیز از جا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم ببر

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *