حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

💫 تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم

خب در رابطه با آیه افک ببینید همون تهمت و نسبت ناروایی که حالا دادن به یکی از همسران پیامبر

منتها خب این نسبت دادن این تهمت زدن صرفاً به خود زن‌ها نبوده

اینجا تخریب تخریب زنه بوده یا نه پیامبر بوده؟

هدف پیامبره اگر مثلاً بحثی هست مطلبی هست خب نشانه گیری هست

سمت خصوص اون زن‌ها نیستند پیامبره ، ببینید گاهی اوقات

مثلاً چیزایی می‌گفتند حضرت رو از جهت مالی متهم می‌کردند

بعد می‌دیدن فایده نداره می‌خواستن مثلاً او رو می‌گفتن ساحره

او رو می‌گفتن مثلاً کاهن جادوگره چیه چیه انواع و اقسام تهمت‌ها می‌زدند

دیگه یکی از بدترین تهمت‌هایی که تونستن بزنند همین بود

ماجرای افک اساسی‌ترین توطئه داخلی منافقین بود

که بر علیه آقا رسول خدا معرفی کردند که خدای تبارک و تعالی با نازل کردن آیات افک از رسالت پیغمبر در واقع دفاع کرد

از اون زنها دفاع نکرد .ببینید ما دو تا شأن نزول داریم اینجا

یه شأن نزول که عایشه میگه این مربوط به منه که آیات الهی داره پاکدامنی من رو داره ثابت می‌کنه

که ما اشکال کردیم به این قصه گفتیم که این آیات افک در سوره نور نازل شده

سوره نورم سال هشتم نهم هجرت نازل شده در حالی که اینی که عایشه میگه

مال سال ششم هجرته به هم نمی‌خوره بعد اصلاً خیلی ضد و نقیض داره

اینکه عرضم خدمتتون که سال ششم هجرت پیغمبر اکرم داشت می‌رفت غزوه بنی المصطلق

آخه تو رو برای چی باید ببره برای جنگ زنو که برای جنگ نمی‌برن که

مثلا میگه پیغمبر قرعه می‌نداخت بین خانماش هر سفری که هر سفری

هر سفری آخه نمی‌شه که بعدش حالا اینجا خیلی ضد و نقیض داره

یه شأن نزول جلسه قبل خدمتتون عرض کردیم یه شأن نزول هم

اینجا علمای شیعه میگن یعنی تو احادیث شیعه هستش

بعضی از علمای شیعه آیت الله خویی مثل سید جعفر مرتضی عاملی

سید مرتضی عسگری این‌ها این بزرگواران اعتقاد دارند که قصه اینه

اگر قصه‌ای بوده باشه قصه اینه که ماریه قبطیه و غلامی به نام جریح

خب این دو تا کنیزی به نام ماریه و غلامی به نام جریح

توسط پادشاه مصر هدیه داده شد به رسول خدا

پیغمبر به همه پادشاهان نامه فرستاد پادشاه‌هایی که اطراف بودند

اونا رو دعوت کرد به اسلام یه پادشاه نادانی مثل خسرو پرویز نامه پیغمبر رو پاره کرد

یه پادشاهی هم مثل پادشاه مصر این مودبانه رفتار کرد

مسیحی هم بود پادشاه مصر مسیحی هم بود وقتی نامه پیغمبر رو دید

احتمال داد که این واقع باشه این درست باشه واقعاً اون پیامبر الهی باشه

در جواب نامه حالا چی نوشت و اینا کاری ندارم منتها یکی از کارهایی که کرد همین بود

این کنیز رو و اون غلام رو هدیه فرستاد برای رسول خدا

اسم اون کنیز ماریه است که ما پیغمبر خدا از این ماریه صاحب یه فرزندی شد

اسم اون فرزند رو آقا رسول خدا گذاشت ابراهیم

خیلی هم حضرت او رو دوست داشت یه سال و نیمم بیشتر ابراهیم عمر نکرد

آقا رسول خدا ابراهیمو بغل کرده بود تو آغوشش نگاه می‌کرد

به صورت ابراهیم بعد به عایشه گفت ببین شبیه‌ترین مردم به من این ابراهیمه

چقدر شبیه منه عایشه گفت نه اصلا شبیه شما نیست

این تو اهل تسنن هم هست که گفت نه اصلاً شبیه پیغمبر نیست

پیغمبر خدا میگه شبیه‌ترین مردم به من میگه نه اصلا شبیه شما نیستش

پیغمبر فرمود ببین سفیدی صورتش مثل من و ماریه است

گفتش که همه بچه‌ها اینجورین بعد حالا دیگه پناه می‌بریم به خدا

طبق نقلی که ما داریم از حالا کتب شیعه و اینا منابع شیعی

اونی که تهمت زد نسبت ناروا داد خود این عایشه است که گفت

این فرزند چرا آدم باید دل خوش کنه به فرزندی که مال خودش نیست مال یکی دیگه است

گفت اون مال همون غلامه است مال همون جریح

که بعد آقا رسول خدا خیلی ناراحت شدن و این‌ها ببینید اشکالی که به این داستان نازل می‌کنند

برای اینجاشه پیغمبر فرموده همین الان برید گردن جریح رو بزنید

میگن پیغمبر چرا باید بدون تحقیق بگه آقا برید گردن جریح رو بزنید

که بعد دستور میده علی بلند شو برو جریح رو به قتل برسون

که بعد مثلاً میگن امیرالمومنین اومد و در زد و بعد این در حالی که شمشیر دستش بود

این جلوی در ترسید و رفت بالای نخل بالای درخت بعد

ترسیده بود وحشت کرده بود از بالای نخل افتاد پایین و خلاصه عورتش معلوم شد

دیدن که این اصلاً مردانگی نداره پیغمبر اونجا فرمود

دیدید چرا تهمت می‌زنید چرا اینجوری می‌کنی چرا اینطوری

یه اشکالی که به این داستان وارد می‌کنند مال همین جاشه

حالا میشه اینا رو توجیه کرد این قسمت آخر رو

که آقا پیغمبر می‌دونسته قصه چیه می‌خواسته بقیه بفهمن آشکار بشه برای بقیه

ببینید تو قصه تهمتی که به امام جواد علیه السلام زدن به امام رضا علیه السلام

همین قصه تکرار شد دیگه زمان امام رضا علیه السلام

بعضی از خواهرا بعضی از برادرای امام رضا بعضی از عموها و عمه‌های امام رضا تهمت زدن به امام

گفتن که این امام جواد مال امام رضا نیستش که

که بعد اونجا همین قصه تکرار شد به یه مدل‌های دیگه

حضرت رضا هم به همین اشاره کرد که حالا بماند من نمی‌خوام بگم اونا رو

خب ببینید بعضی از علما هم اصلاً زیر بار این قصه نه این قصه نه اون قصه

نه عایشه نه ماریه میگن ما به هیچ کدوم اشاره نمی‌کنیم فقط می‌دونیم یه قصه‌ای واقع شده

بدون اینکه نامی از این ببریم یا اون ببریم آقا میگیم یه قصه‌ای واقع شده

مثلاً علامه طباطبایی آیت الله سبحانی آقای مکارم

یه سری از علما اینجوری میگن اصلاً قصه رو بذار کنار

نسبت ناروایی به یکی از همسران دادن خب این

مقام معظم رهبری ایشون نظرشون این هستش که

همین قصه افک مسئله اینجا بحث شأن نزول بحث انحرافیه

آیات افک دستور اخلاقی اجتماعی بسیار مهمیه

نباید اون رو به مسئله فردی تنزل بدیم و اگر کسی بخواد برای این شأن نزول درست بکنه از این بحث انحرافیه

این نظر مقام معظم رهبری بحث عایشه و بحث ماریه قبطیه این بحثی انحرافی هستش

و مسئله محوری اینجا دستور اخلاقی اجتماعی بسیار مهم که

نسبت به پیامبرتون نسبت به رهبرتون تهمت نزنید

همین الانشم نسبت ناروا میدن تهمت می‌زنن به مقام معظم رهبری

که مقام معظم رهبری این است مقام معظم رهبری آن است فلان است فلان است

حیا داشته باشید این مقام معظم رهبری خودشون نظرشون اینه که

این مسئله اگر بخواد به سمت بحث‌های عایشه و ماریه بره بحث انحرافیه

از اصل داستان خارج میشه که خب نظر خود من اینه که

قصه ماریه قبطیه اینجا درسته حالا بماند دیگه خب خدا انشالله به شما خیر و توفیق عطا بفرماید

یه جمله هم ذکر مصیبت و ذکر روضه کنیم

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

یه روضه‌ای رو شیخ جعفر شوشتری می‌خونه میگه که

امام حسین علیه السلام روز عاشور چندین جا خجالت کشید

میگه بیاید برا خجالت‌های امام حسین علیه السلام گریه کنیم

بعد دونه دونه اینا رو می‌شماره یکی از جاهایی که امام حسین خجالت کشید

اون ساعتی بود که علی اکبر اومد سمت بابا صدا زد بابا العطش قتلنی

تشنگی داره منو می‌کشه و بابا این سنگینی این زره و کلاه خود و اینها داره منو از پا در میاره

بابا آیا آبی هست برای شما که من رو سیراب بکنید

میگه امام حسین اینجا خجالت کشید از علی اکبر فرمود

زبانت رو در دهان من بگذار بعضیا نظرهای مختلفی کردن

بعضیا میگن چون پدر حیا می‌کنه پسرش رو ببوسه

می‌خواست امام حسین اینجا علی رو ببوسه

ولذا بعضیا میگن نه اینجا امام حسین می خواد به علی بفهمانه که علی اگر تو تشنه‌ای

پدرت از تو تشنه‌تر علی وقتی نگاه کرد دید اینجور پدر تشنگیش چقدر زیاده

بعضیا میگن گریه برای تشنگی امام حسین بسیار فضیلت داره

و بسیار جایگاه داره امام حسین می‌خواست علی رو متوجه عطش بابا بکنه

تا برا تشنگی بابا گریه کنه تا به اون درجات رفیعه برسه

حالا به هر حال

زان تشنگان هنوز به ایوق می‌رسد

فریاد العتش ز بیابان کربلا

السلام علیک یا عبدالله

امان از اون ساعتی که توی گودال هی صدا می‌زد

اسقونی شربت من الماء

یه جرعه آب بدید جگرم از تشنگی می‌سوزه

آیا آبش دادن نه والله

عوض اینکه آبش بدن سیرابش کنند با شمشیرهای برهنه

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *