بسم الله الرحمن الرحیم
💫تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
نثار امام زمان یه صلواتی بفرستید.
روزهای آخرین از زندگانی رسول خدا در نقل هستش که
یه غلامی حضرت داشت به نام ابوالمویحبه حالا شاید کمتر شنیده باشید
و اینجا دارد تو یکی از شبها بنابر یه نقل یه نقل دیگرم بعداً میگم
یکی از شبها که بیماری آقا رسول خدا شروع شده بود
نیمههای شب آقا رسول خدا با ابوالمیحبه غلام خودشون از خانه خارج شدند به سمت قبرستان بقیع
و اونجا که رسیدن برا مردگان قبرستان بقیع طلب آمرزش کردند
بعد مردهها رو مورد خطاب قرار دادند آقا رسول خدا و فرمودند
السلام علیکم یا اهل المقابر سلام و درود خدا بر شما ای ساکنان گورستان
که گوارا باد بر شما روزگاری که در اون هستید بعد حضرت فرمود
چون این روزگاری که شما توش هستید بهتر از روزگار این مردم هست
به مردهها میگهها این روزگاری که الان شما توش هستید بهتر از این روزگاریه که این مردم توش هستند
فتنهها همچون پارههای شب تیره پی در پی میرسند این رو حضرت دارد به مردهها میگن
که فتنهها همچون پارههای شب تیره پی در پی میرسند و دنباله اش
دنباله اون فتنه مخوفتر از آغازشه یعنی تازه شروع شده
من که از دنیا برم ببین چی میشه این فتنه که بعد ابوالمویحبه میگه
که آقا رسول خدا متوجه من شد و یه نگاه به من کرد دیگه خطاب به مردهها نیست خطاب به منه
فرمود ای ابا مویحبه کلید گنجهای دنیا را من آوردند و من رو میان ماندن همیشگی در دنیا و بهشت مخیرم کردند
که این کلید گنجهای دنیایی یا این یا بهشت و من رفتن به بهشت و دیدار پروردگارم رو انتخاب کردم
خب اما نقلی که حالا ماها بیشتر میپسندیمش
نقل مرحوم طبرسی هست رحمت الله علیه تو کتاب ارشاد شیخ مفید
اومده که جریان را اینطوری نقل میکنه میگه که اولاً شب نبوده روز بوده
آقا رسول خدا روز رفت قبرستان بقیع دوما ابوالمویحبه نبوده امیرالمومنین علی علیه السلام بوده
که بعد اونجا جملات رو که به اهل قبر میگه آقا رسول خدا روشو میکنه
به آقا امیرالمومنین و به آقا امیرالمومنین میگه این حرفا رو
بعد یه چیز اضافه هم داره میگد که یا علی جبرئیل قرآن را در هر سال
یک بار بر من عرضه میکرد امسال دو بار عرضه کرده
و این نیست مگر برای اینکه زمان مرگ من رسیده
خب آقا رسول خدا بنا بر نقل شیخ مفید و راویان شیعه و اهل سنت
دارد که روزهای آخر عمر خودشون خطاب به مردم فرمودند
که ای مردم من در قیامت پیشاپیش شما هستم و شما از دنبال من
نزد حوض کوثر میاید و آگاه باشید که من درباره ثقلین اون دو چیز گرانبها
که در میان شما گذاشتم از شما سوال میکنم
و رفتار شما رو با اون دو جویا میشم که شما رفتارتون با قرآن چه بود
رفتارتون با اهل بیت من چه بود پس بنگرید تا چگونه پس از من
با آن دو رفتار میکنید ببینم چه جوری رفتار میکنید با قرآن با اهل بیت
چون خدای لطیف و خبیر به من خبر داده که این دوتا هیچ وقت از همدیگه جدا نمیشن
تا من را دیدار کنند و من نیز همان را از خدای خود خواستم
و آن را به من عطا فرمود آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای گذاشتم
یکی کتاب خدا دیگری عترت من خاندانم بر ایشان پیشی نگیرید
که پراکنده و متلاشی خواهید شد یعنی اگر دست از امیرالمومنین بردارید بدبخت میشید پراکنده میشید متفرق میشید
میشید هفتاد و دو سه فرقه میشید فرمود که درباره آنان کوتاهی نکنید
که هلاک میشوید به ایشان چیزی تعلیم نکنید که آنها از شما داناترند
ای گروه مردم چنان نباشد که پس از رفتن من شما را ببینم که به کفر بازگشته
و گردن همدیگر را بزنید هان بدانید که علی بن ابیطالب برادر و وصی من است
پس از من درباره تعویل قرآن بجنگد یعنی من بر نزول قرآن جنگیدم
علی علیه السلام بر تعویل قرآن می جنگه
که دارد حضرت میگه آقا منظور از این آیه منم حالا ظاهر قرآن میگه
ام یتسائلون …ظاهر قرآن اینه که میگه که از چه چیز سوال میکند
از خبر بزرگ این ظاهرشه اما امیرالمومنین میاد میگه این خبر بزرگ منم این میشه تعویل
اصلا وهابی ها به ما شیعیان میگن شما معوله اید یعنی هر چیز قرآنو برمیدارید
تعویلش میبرید میگید منظور از این آیه اینه منظور از این آیه اونه
هی هر چیزی از این قرآنو برمیدارید تعویل میبرید
یعنی یه معنایی که حالا تو ظاهرش نیست میگیم اینجا منظور مثلاً اینه
مثلاً مرج البحرین یلتقیان دو دریا به هم رسیدن این ظاهرش اینه که خب دو دریا به هم رسیدن
دریای شور و دریای شیرین اما شما شیعیان برمیدارید تعویل میبرید
میگید منظور از دو دریا امیرالمومنین و حضرت زهراست که با هم ازدواج کردند
یخرج…لولو و المرجان میگه از این لولو خارج میشه
اما شما شیعیان میگید حسن و حسین تعویل میبرید
همه آیاتو شما شیعیان تحویل می برید به ما میگن معوله
و لذا خب اینجا خود آقا رسول خدا هم داره میگه
تو بر سر تأویل قرآن میجنگی همونجور که من بر نزول تنزیل قرآن جنگیدم
تو هم میجنگی برای تعویل قرآن بعد خب حالا دیگه اینجا دارد که
نظیر این گفتار تو چندین جلسه تکرار شد آقا رسول خدا به یه جلسه بسنده نکرد
چندین جلسه همین حرفا رو هی تکرار کرد تا حالا برسیم به آخرین سخن
ایشالا آخرین سخن رو فردا خدمتتون زنده باشیم خدمتتون عرض میکنیم
که رفتار عمر بن خطاب چی بود تو اونجا و چه کار کرد دل آقا رسول خدا دل اهل بیت رو خون کرد.
روز جمعه است متعلق به آقا امام زمان علیه السلام
الان شما هم عزیزان جمع شدید برای دعای ندبه
خدا خیرتون بده اینکه میاید و اینها جمعهها نسبت به روزهای دیگه شلوغتر میشه
حالا ما میخوایم بگیم که خدا خیر بده اونایی که برای امام زمان میان
دل امام زمان رو بخوایم شاد کنیم از این رفتار خودمون از این کردار خودمون
یه جمله مصیبت امام حسین علیه السلام فرمود
یا جداه صبح و شام برات گریه میکنم اگر اشک چشمم خشک بشه برات خون گریه میکنم
بعد فرمود هیچگاه فراموش نمیکنم اون ساعتی که اسب بیراکبت سمت خیمهها میآمد
شما هم تصور کنید حالتون انشالله منقلب میشه فرمود
هیچگاه فراموش نمیکنم اون ساعتی که اسب بی راکبت سمت خیمهها میآمد
فقط تصور کنید زین واژگون شده اینو امام زمان میفرماید
زین واژگون شده سر و روی این اسب خون آلود
میگه تا از وقتی امام حسین از رو اسب افتاد زمین تا اون ساعتی که این ذوالجناح سمت خیمهها بیاد
شده بود سپر امام حسین علیه السلام هر نیزهای رو که پرتاب میکردند
این ذوالجناح خودشو سپر میکرد هر تیری که پرتاب میکردند
این ذوالجناح خودشو سپر میکرد آخر سر امام حسین او رو خطاب کرد
ذوالجناح خبر من رو به خیمهها ببر به سمت اهل بیت ببر
که اینجا دیگه ذوالجناح شیهه میکشید هی میگفت الظلیمه الظلیمه
ظلم بزرگ ظلم آشکار ظلم آشکار بعد همه از خیمهها بیرون دویدند
همه از خیمهها بیرون دوید
ولی سالار زینب را ندیدن
جمع شدن دور ذوالجناح هر کسی یه جملهای میگفت
یکی میگفت ذوالجناح بابای من وقتی میدان میرفت تشنه بود
بگو ببینم آیا آبش دادن یا با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن
چو خنجر بر گلوی او نهادند
به آن لب تشنه آیا آب دادند
حسین جان حسین جان