بسم الله الرحمن الرحیم
✨️ الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله وسلم
? داستان حضرت هود علیه السلام
در قصه حضرت هود صلوات الله علیه و قوم او عاد مطالبی به سمع شما بزرگواران میرسانیم.
ابن بابویه و قطب راوندی میارند که جناب هود علیه السلام پسر عبدالله بود
عبدالله پسر ریاح ، ریاح پسر جلوس ،جلوس پسر عاد ، عاد پسر عوض ، عوض پسر آدم
آدم پسر سام و سام پسر نوح علیه السلام هستش.
میفرمایند وقتی وفات حضرت نوح علیه السلام نزدیک شد
شیعیان خودش تابعین حق رو صدا زد به اونها فرمود
بدانید بعد از من غیبت طولانی خواهد شد که در این غیبت پیشوایان باطل سلاطین جابر غالب خواهند شد
خداوند متعال این شدت رو این نگرانی رو از شما برطرف خواهد کرد
به قائم از فرزندان من که نام او هود هست
فرمود جناب هود هیئت نیکو داره اخلاق پسندیده داره سکینه و وقار خواهد داشت
او به من در صورت و خلق شبیه خواهد بود
فرمود وقتی هود ظاهر بشه خدا دشمنان شما رو به باد هلاک خواهد کرد
شیعیان همیشه انتظار قدوم حضرت هود رو میکشیدند تا اینکه مدت بر ایشان طولانی شد
و دلهای خیلی از اینها قساوت به هم رسانید
خداوند جناب هود رو ظاهر گردانید در اون هنگامی که اینها ناامید شده بودند
بلای اینها عظیم شده بود خدا هلاک کرد دشمنان اینها رو به باد عقیم که در قرآن یاد فرموده
بعد از این دوباره غیبتی به هم رسید طاغیان غالب شدند تا حضرت صالح علیه السلام ظاهر شد
ابن بابوی و قطب راوندی روایت میارند که وقتی حضرت هود علیه السلام ۴۰ سالشون تمام شد
خدا وحی کرد به سوی هود که یا هود برو به سوی قوم خودت و اینها رو بخوان به سوی عبادت من به سوی یگانه پرستی
اگر تو رو اجابت کردند قوت و اموالشون رو من زیاد میکنم
حضرت هود علیه السلام حرکت کرد به سوی قم در مجمعی که مجتمع شده بودند اینها
یه روزی بود همه جمع بودند که یک مرتبه حضرت هود وارد شد فریاد زد
گفت ای قوم من عبادت کنید خدا رو که شما رو خدایی و آفرینندهای و معبودی به غیر از او نیست
اینها سر برگرداندند هود رو دیدند گفتند یا هود تو قبلا پیش ما محل اعتماد بودی تو امین بودی
این چه حرفیه میزنی جناب هود گفت من رسول خدا هستم به سوی شما اومدم
این بت پرستی و این کارا رو بذارید کنار بیاید خدا رو بپرستید
مردم از شنیدن سخنان او به خشم اومدن دویدن سمت هود گلوی او رو با پنگال های خودشون گرفتند و گلوی او رو فشردند
تا اینکه دیگه نزدیک شد حضرت هود بمیره دیدن نفسش بالا نمیاد رنگ صورتش سیاه شده ول کردند
جناب هود یک شبانه روز بیهوش افتاده بود وقتی به هوش اومد گفت خدایا
اونچه فرمودی من به جا آوردم اونچه اینها با من کردن رو خدایا تو دیدی جبرئیل فرود اومد
گفت خداوند متعال تو رو امر میکنه که ملال به هم نرسونی سستی نورزی از خواندن قوم خودت
تورو وعده داده که از تو ترسی در دلهای اینها بندازه که بعد این دیگه اینا قادر نباشن تو رو بزنن
حضرت هود دو مرتبه اومد به نزد اینها فرمود شما خیلی تجبر کردید در زمین خیلی مغرور شدید
فساد بیحد و اندازه از شما به ظهور رسیده
گفتند یا هود رها کن این صحبت ها رو اگر دوباره بخوای شروع بکنی این سری یه جوری میزنیمت که اون بار اولی فراموشت بشه
حضرت هود فرمود این سخنان را ترک کنید توبه کنید بازگشت کنید به سوی خدای متعال
رعب و ترس عظیمی از حضرت هود در دل اینها افتاده بود اینها فهمیدن که دیگه نمیتونن حضرت هود رو بزنند
قادر بر زدن او نیستند همگی با هم تصمیم گرفتن اذیت کنند اومدن به اذیت کردن هود
جناب هود نعرهای زد فریادی زد بر اینها که همگی اینها از شدت و دهشت به رو افتادن رو زمین
گفت ای قوم چقدر دیگه تو کفر می خواید شما بمونید دست و پا بزنید
همونجوری که قوم نوح موندن تو کفر مدت زیادی در جهالت به سر بردند
سزاواره که من نفرین کنم بر شما همونجوری که نوح علیه السلام بر قوم خودش نفرین کرد
اینها گفتند یا هود برو پی کارت خدایان قوم نوح ضعیف و ناتوان بودند
خداهای ما قوی و تنومند هست اصلاً نگاه بکن به هیکلای ما
تو روایات داریم طول مردم اون زمان ۱۲۰ ذراع بود و عرض اینها ۶۰ ذراع بود
گاه میشد که یکی از اینها دست میزد به کوه کوچکی و از این کوه میکند سنگهای بزرگ و خاکهای بزرگی رو میکند
انقدر بدن اینها تنومند بوده گفتند یا هود نگاه بکن به بدنهای ما
خودت میفهمی که دیگه خب خدایان ما هم قوی هستند
بتهای ما قویتر از بتهای زمان نوح هستند
بر همین حال ۷۶۰ سال گذشت حضرت هود در تمام این مدت این مردم را دعوت کرد به سوی خدا
خداوند خواست که اینها را هلاک بکنه ریگهای بیابان احقاف و سنگهای اون رو بر گرد اینها جمع آوری کرد
تلهای بزرگی شد یه تل بزرگی شد حضرت هود به اینها فرمود میترسم که این تلها در باب شما به امری مامور بشن و عذاب کنن شما رو
جناب هود خیلی غمگین شد از تکذیب اینها
این تلهایی که خداوند جمع کرده بود این تلها به سخن آمدند گفتند یا هود نگران نباش
شاد باش که عاد قوم تو رو از ما روز بدی خواهد بود
اینها خواهند دید جزای کارشون را جناب هود این ندا رو شنید فرمود ای قوم از خدا بترسید
او رو عبادت کنید که اگر ایمان نیاورید این کوهها و تلها همه عذاب و غضب میشن بر شما
این رو که شنیدن شروع کردن به انتقال دادن این تلها جابجا کردن این تلهای ریگ
هرچی برمیداشتن از این تل بیشتر میشد جناب هود عرض کرد خدایا رسالتهای تو رو رسانیدم
زیاد نمیشه بر اینها مگر کفر خداوند منان وحی کرد به سوی هود
که من باران را از اینها برمیدارم هود گفت ای قوم خدا من رو وعده کرده که شما را هلاک بکنهها
صدای هود به کوهها رسید همه وحشیان و درندگان و مرغان شنیدند صدای حضرت هود رو
از هر جنسی از این حیوانات جمعی به نزد هود اومدن شروع کردند به گریه کردن
گفتن ای هود آیا ما رو هلاک میگردانی با هالکان
حضرت هود در حق اینها دعا کرد خداوند به او وحی کرد که یا هود
من هلاک نمیکنم کسی رو که معصیت من نکرده به گناه کسی که من رو معصیت کرده.
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.