حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

?داستان حضرت موسی علیه السلام

در ادامه قصه‌های حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام می رسیم به دو شخصیت بسیار ویژه و قرآنی که در رابطه با این دو شخصیت بحث می‌ کنیم.

یکی از اینها مومن آل فرعون هست و دیگری آسیه زن فرعون

دو روایت ابتدا یک اینکه نبی مکرم فرمودند سه کسند که به اندازه یه چشم به هم زدن به خدا به وحی خدا کافر نشدند

اینا یک مومن دو علی بن ابیطالب علیه افضل الصلو ات المصلین سوم زن فرعون

روایت دوم که به سندهای بسیار از ابن عباس و غیر ابن عباس نقل هست که

نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند بهترین زنان بهشت چهار کس هستند

۱- خدیجه سلام الله علیها

۲- فاطمه زهرا صلوات الله و سلام علیها

۳- حضرت مریم و جالبتر اینکه کنار این سه زن بالاخره حضرت خدیجه سلام الله علیها تو خونه پیغمبر بوده

حضرت فاطمه زهرا سلام علیها تو همین خونه بوده

حضرت مریم مادر حضرت عیسی متکفلش حضرت عیسی بوده تو بیت المقدس بوده

بعضی ها میگن دختر پیغمبر بوده خودش حالا کنار اینها ببینید چهارمی کی قرار می‌گیره

آسیه زن فرعون شرایط این چهارمی با سه تا قبلی خیلی متفاوت‌تره

به هرحال تو تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام هست که

این مومن اسمش خربیل تو بعضی از نسخه‌ها هم هست حزبیل که قصه عجیبی داره

آقا می‌فرماید که این حزبیل قوم خودش رو به یگانه پرستی دعوت می‌ کرد و به پروردگاری حضرت موسی و به اینکه

فضیلت دارد محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر همه پیغمبران خدا و همه مخلوقات و

مردم رو همون هایی که دور و برش بودند دعوت می‌ کرد به برتر بودن علی بن ابی طالب علیه السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام

بر همه اوصیای پیغمبران و مردم رو صدا میزد دعوت می‌کرد به اینکه بیزاری بجویند از خدایی فرعون

این حرفا بالاخره پخش شد دیگه یه عده‌ ای به گوششون رسید

بدگویان پیش فرعون سعایت کردند فرعون گفت ولیعهد من جانشین من اگر این حرفا که شما گفتید درست باشه

واقعا این میره پشت سر من اینجوری حرف میزنه مستحق بدترین عذابهاست

اما اگر شما دروغ گفته باشید که مومن آل فرعون همین حزبیل در این حرفا دروغ گفته باشید شما رو به بدترین وجه عذابتون می کنم.

صدا زد حزبیل آمد حالا ببینید قرآن این رو انعکاس میده میگه که

وقتی که حزبیل فهمید قصه از چه قراره گفت که و افوض امری الی الله

می‌سپارم کارم رو به خدا

سوره غافر آیه ۴۴ و ۴۵

من امرم رو کارم رو حالا که اینجوری پشت سر من بد گفتند سعایت کردند پیش فرعون

حالا الان من باید برم بازخواست بشم جواب پس بدم قبل اینکه بیاد تو این مهلکه

قبل از اینکه بیاد تو این دادگاه ببین با خدا چجوری حرف میزنه

اگرما هم یاد بگیریم اینطور خودمون رو بسپاریم به خدا کارمون رو بسپاریم به خدا گفت

و افوض امری الی الله

می‌سپارم به خدا

ان الله بصیر بالعباد

اون خدا آگاه به احوال بندگانش

حالا که تو می‌سپاری خودت رو کارت رو به خدا ببین خدا چجوری نگهت می داره

فوقاه الله سیات ما مکروا

خدا هم این حزبیل رو نگهداشت از چی نگهداشت از نقشه‌های بدی که اونها کشیده بودند

و حاق بال فرعون سوء العذاب

و عذاب شدید بر آل فرعون نازل شد به جای اینکه بر مومن نازل بشه بر کی نازل شد؟ بر کی وارد شد؟ بر خود اونها

ببینیم قصه به چه صورت پیش رفت اینجا دارد فرعون رو کرد به حزبیل گفت راسته

حزبیل گفت تو از من دروغ شنیدی گفت نه گفت از اینا بپرس پروردگار اینا کیه؟

فرعون گفت پروردگار شما کیه؟ اونها گفتند مشخصه فرعون توضیح واصحات

گفت که از اینا بپرس اینا رو کی خلق کرده؟فرعون پرسید

اونها گفتند فرعون ما رو خلق کرده گفت از اینها بپرس که روزی دهنده این‌ها کیست

متکفل معیشتشون کیست دفع می‌کنه بدی‌ها را از این‌ها چه کسی؟ آنها گفتند فرعون

حزبیل گفت ای پادشاه من تو رو گواه می‌گیرم هرکسی که اینجا حاضر هست همه را گواه می‌گیرم

پروردگار اینها پروردگار من است خالق اینها خالق من است

رازق اینها رازق من است، اصلاح کننده معیشت اینها اصلاح کننده معیشت من است.

من رو پروردگاری آفریننده‌ ای روزی دهنده‌ ای غیر از پروردگار اینها نیست

گواه می‌گیرم تورو و حاضران رو در مجلس رو اینجوری که صحبت کرد

غرض حزبیل پروردگار خالق و رازق واقعی اینها بود که پروردگار عالمیان هست

نگفت که پروردگاری که اینها میگن بلکه گفت پروردگار اینها اینجا فرعون قاطی کرد

فکر کرد که یعنی به اشتباه افتاد فکر کرد که منظور این حزبیل که اینجوری گفت

فکر کرد منظور پروردگار ادعایی نه پروردگار واقعی پروردگار ادعایی فرعون بود

پروردگار واقعی که خالق عالمه دیگه مشخصه فرعون رو کرد به اونها گفت پدرتون رو در میارم

اومدید حزبیل رو پیش من خراب بکنید دستور داد میخ‌ ها رو آوردند اینها روخوابانیدند به ساق‌ ها و سینه‌های اینها میخ کوبیدند

بعد گفت شانه‌های آهنین رو بیارید دستور داد گوشت بدن اینها را از استخوان ها شون جدا کنید اینطور کردم ببینید خدا می‌فرماید

فوقاه الله

خدا او را نگهداشت

این ذکر ذکر کلیدی هست اونهایی که می‌ترسند از مکرها و نیرنگ‌ها حتما به این پناه ببرند

نوع دیگه‌ ای این قصه مطرح شده ازش صرف نظر می‌کنیم.

می رسیم به این قصه که می‌فرماید زن حزبیل آرایشگر دختران فرعون بود

زن مومنه‌ ای هم بود یه وقتی شونه از دستش افتاد وقتی اومد شونه رو برداره خم بشه شونه رو برداره گفت بسم الله

دختران فرعون گفتند که پدر ما رو میگی گفت نه گفتند پس کی رو صدا زدی منظورت از بسم الله کی بود

گفت کسی رو میگم که پروردگار منه پروردگار شماست پروردگار پدر شماست

گفتند ما این حرف رو به پدرمونم بگیم گفت برید بگید من از کسی نمی‌ ترسم باکی ندارم

وقتی دختران فرعون این رو اومدند پیش پدرشون گفتند فرعون دستور داد

این زن و فرزندانش رو بیارن گفت که پروردگار تو چه کسی است؟

این زن مومنه گفت پروردگار من و پروردگار تو خداوند عالمیان هست

دستور داد تنور آوردند مس گداخته ریختند آتیش درست کردند گفت که بسوزونید این زن و فرزندانش رو

تو این تنور از مس گداخته آتیش بزنید اومدند دونه دونه فرزندان این زن مومنه رو انداختند تو تنور

می‌سوختند ولی این زن جالب هست مقاومت می‌ کرد وقتی فرزند آخر که فرزند شیرخواره بود انداختند تو این آتش

تنور گداخته از مس به امر خدا به سخن اومد گفت صبر کن ای مادر

که تو بر حقی پس این زن رو هم به تنور انداختند فیصله تموم شد.

اینجا آسیه زن فرعون که مومنه بود مخلصه بود پنهانی عبادت می‌کرد این زن حزبیل رو دید که دارند می‌کشنش

دارند اینجوری می سوزوننش دید ملائکه روح او رو گرفتند بالا می‌ برند

یقین این زن زیاده شد اومد فرعون قصه زن حزبیل رو بگه اینجا آسیه تند شد

گفت خجالت بکش چه جور جرات کردی اینطور عذاب بکنی فرعون گفت نکنه دیوونه شدی

گفت دیوونه نیستم من به پروردگار او ایمان دارم ایمان آوردم به خداوندی که پروردگار من و تو و همه عالم هستش

فرعون مادر آسیه رو صدازد آسیه رو دوست داشت، دوست نداشت آبروش بره

جو داشت بر علیه اش میشد حالا تو خونه خودش داره اتفاق‌های عجیبی می‌افته

مادر آسیه رو صدا زد گفت دخترت دیوونه شده کافر شده بگو برگرده از این حرفا وگرنه من مرگ رو به او می‌چشونم

هر کاری کرد مادر آسیه که این دختر رو متقاعد بکنه نشد

فرعون دستور داد که زنش رو به چهار میخ بکشند وعذاب کردند تا شهید شد

ابن عباس میگه هنگامی که او را عذاب می‌کردند حضرت موسی رد شد دعا کرد

گفت خدایا عذاب را از او بردار دارد که دیگه او طعم سختی‌ها و عذابها رو نمی‌چشید ولذا لبخند میزد به جانب بالا نگاه می‌کرد.

این دعاهای آسیه هست خدای متعال تو قرآن میگه

میگه او در لحظه شکنجه خدا را صدا میزد می‌گفت رب ابن لی

خدایا برای من بساز نزد خودت

بیتا فی الجنة

یک خانه ی در بهشت

این خانم لبخند میزد فرعون که دید این زن تحت شکنجه‌های سخت دردناک داره لبخند میزنه

گفت ببینید دیوونه شده من که می گفتم او را عذاب می‌کنم او می‌خنده پس او هم به رحمت الهی واصل شد.

از سلمان هم روایتی هست که او رو به آفتاب عذاب می‌کردند و حق تعالی ملائکه رو می‌فرستاد که برای او سایه کند.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *