حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️ الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله و سلم

💫 داستان حضرت لوط و قوم عاد

در رابطه با جناب لوط صلوات الله علیه و قوم او بحث می کنیم .

کارهای زشت و قبیحی که از این گروه سر زده بنا بر نقل های مختلف چندین مورد رو ذکر میکنیم.

نواختن بر تار و تنبور یکی از کارهای زشت های اینها دشنام دادن در حضور همدیگه

حرف های رکیک به زبان می آوردن کشف عورت اینها،  به هم پس گردنی میزدن

قمار میکردن شلاق زدن سنگ پرانی ، دارد که وقتی کسی وارد شهر اینا می شد اینا جمع میشدن

مسافری بود مهمانی بود میومدن به انواع مختلف او رو عریان میکردن اموالش رو به یغما می بردن

انواع آزار ها و رسوایی ها رو نسبت به اون بدبخت روا می داشتند.

در نقل هستش که کسی وارد شهر میشد دور او جمع می شدن و سنگ هایی رو با نوک انگشتانشون پرت می کردن به سمت این مهمان

مسافر کسی که سنگش میخورد میومد جلو این مال منه او رو برهنه می کرد

و دارد که فضیحتی به سر او می آورد و از همه بدتر و جالب تر اینکه از او غرامت هم از او می گرفتند

۳ درهم از او غرامت می گرفت خیلی جای تعجب داره روایت داریم مولای متقیان میفرماید

شش تا کار هست که امت شبیه کارهای قوم لوط هست اخلاق اونهاس که مهر بازی کردن

تلنگر هست پرتاب سنگ های ریز با سر انگشتان به سوی مردم

حتی یه وقتی پیامبر دید یه کسی هسته خرما برداشته پرت می کنه سمت کسی این هسته تا بخواد به زمین بخوره

او فرد مورد لعن قرار می گیره جویدن آدامس از روی شهوت رانی که از اخلاق قوم لوط بوده

لباس هایی بلند تن میکردن که به زمین بکشه از روی تکبر و همینطور دکمه های لباسشون رو باز می گذاشتند

دکمه ها رو نمی بستن اخلاق زشت و بد اونها بود که عذاب خدا شدت گرفت بر اونها

۴ تا ملک در راس اونها جبرئیل بود که بر ابراهیم وارد شدن ابتدا به نزد لوط آمدن

جناب لوط هم در مزعه ی خودش بود آب میداد که یک مرتبه اینها رو دید پرسید شما کی هستید

اینها گفتن ما مسافران و ابنا سبیلیم امشب ما رو مهمون می کنید

جناب لوط گفتش که ببینید این مردم این قومی که اینجا هستن انسان های بسیار خطرناکی هستند

بسیار گمراه هستند اینا به هیچ کس رحم نمیکنن اینها با زور پولشون رو میگیرن

من توصیه میکنم نزد من نیایید وارد این شهر نشید اون ها گفتن یا لوط دیر وقته دیگه داره تاریک می شه

ما جایی نمی تونیم بریم امشب ما رو ضیافت کن جناب لوط ناچار شد به نزد همسرش اومد

به همسرش گفتش که من امشب مهمان دارم  خواهش میکنم به این مردم خیره سر خبر نده به اونها نگو که من مهمان دارم

چون او اطلاع می داد به مردم و مردم رو آگاه می کرد از مهمان های جناب لوط

مثلا میومد بالا پشت بام اگر روز بود دودی بر پا می کرد اگر شب بود آتشی بر می افروخت

یه وقت هایی سوت می زد این انگشتانش رو می زاشت تو دهانش سوت میزد

یه وقت هایی هم کف میزد مردم رو خبر میداد گفت خواهش می کنم آبرو داری کن مهمونای من صبح میرن خبر نده

که اگر خبر ندی امشب رو تحمل کنی از این اتفاق مهمونای من جان سالم به در ببرن قول می دم که کار های بدم رو ترک کنم

اون هم قبول کرد مهمونا وارد خونه حضرت لوط شدن زنه دویید بالای بام آتشی افروخت و سوتی زد مردم ها دوییدن سمت خانه حضرت لوط

عجیب و غریب اینها به در خانه حضرت لوط رسیدن لوط مگه ما نگفتیم تو مهمون حق نداری بیاری خونت

ما نهی کردیم اونا فضیحتی فرستاد جناب لوط بلند شد گفت شما دیگه کی هستید

اینها مهمون های من هستن آبروی من رو جلوی اونا بردن برای اینکه اون ها رو منع بکنه از این کار گفت من بهتون پیشنهاد میدم

شما بیایید دختران من رو بگیرید با اون ها ازدواج کنید که اونها پاکیزه ترند از خدا بترسید

فریادش بلند شد یعنی بین شما یک مرد نیست که حرف من رو بشنوه و او به رشد و صلاح میل بکنه

اینها گفتن که تو می دونی ما دختران تو رو نمیخوایم تو خودت می دونی ما چی میخوایم و مهمانات را در اختیار ما قرار بده

جناب لوط خیلی ناامید شد گفت کاشکی من قوتی داشتم پناه به رکن شدیدی می بردم

در روایات هستش که منظور حضرت لوط از قوت آل محمد بود و منظورش از رکن شدید

۳۱۳ تن از اصحاب بقیه الله بود جبرئیل گفت تو میدونستی همینک چه قوتی با تو هست

لوط گفت مگه شما کی هستی گفت من جبرئیلم مامور خدا هستم گفت به چی ماموری

گفت به هلاکت اینها جناب لوط گفت خب الان همشون رو هلاک کنید گفت نه

موعد اینها صبح مردم در رو شکوندن داخل خانه شدن جناب جبرئیل مشتی از ریگ رو برداشت سمت این ها پاشید

فرمود کور شید همه ی اینها کور شدند دست به دیوار گرفتن نمی دیدن می گفتن لوط چه بلایی سر ما آوردی

به خدا قسم صبح بشه بلایی به سرت میاریم مرغ های آسمان به حالت گریه کنند

بزار صبح بشه جبرئیل به حضرت لوط گفت که پاره ای از شب که گذشت خانواده ات رو بردار و از این شهر خارج شید

احدی حق نداره به عقب برگرده و به عقب نگاه بکنه این مردم ار خانه لوط خارج شدن یه عالمی بود تو اون شهر

اون عالم متوجه شد که عذاب حتمی و نزدیک هستش عالم گفت من می بینم آثار عذاب رو

اگر می خواهید عذاب خدا بر شما نیاد لوط رو نگه دارید نزارید از بین شما بره که او از بین شما بره عذاب قطعا به شما میرسه

مردم جمع شدن جناب لوط رو محاصره کردن اون رو در خانه حبس کرده بودن جبرئیل گفت

یا لوط به همراه خانواده ات لوط گفت چجوری برم بیرون دور خانه من جمع شدن

یه عمودی پیش روی او گذاشت گفت از پی این عمود برو اصلا هم به عقب بر نگرد جناب لوط به همراه خانواده اش از خانه خارج شدن

زن برگشت عقب گفت برگردم به این قوم خبر بدم لوط داره فرار میکنه همین که برگشت حق تعالی سنگی بر او فرستاد

و بر او کوفت و به درک واصل کرد صبح که طالع شد چهار ملک به طرفی از شهر رفتن این شهر رو از طبقه کندن به آسمان بالا بردن

به حدی که اهل آسمان صدای سگ ها و خروس ها رو می شنیدن این شهر رو برعکس کردن

این شهر رو با شدت برگردوندن و خداوند سنگ هایی از سجیل بر سر این ها کوبید و اینها همه از بین رفتند.

در روایتی معتبر از امام صادق داریم هرکسی رفتار قم لوط رو حلال بدونه خدا سنگی از سنگ ها رو بر جگر او می زنه

مرگش به همین سبب خواهد بود در حالی که خلایق این سنگ رو نمی بینن

ولی اون کسی که رفتار قوم لوط انجام بده و حلال بدونه به این عذاب دچار می شود .

 

🎙جهت دریافت صوت 👇

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *