بسم الله الرحمن الرحیم
?خدمت آقا حجت ابن الحسن ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید.
اون چه که بعضی احوال و آثار مشهور هستش این هستش که حضرت عصمت ایه زینب کبری سلام الله علیها خانمی بودند بالا
قدشون بلند بود و به چهره نورانی تر از هزار ماه وخورشید و در مقامات یک سکینه ای داشتند و یک وقاری داشتن
که مانند مادربزرگشون خدیجه این رو هم پیغمبر میفرمود ؛
فرمود زینب من مثل مادربزرگش خدیجه است یعنی که سکینه و یک وقاری داشتن و این خانم بر عصمت و حیا مثل مادرش فاطمه بود ،
در حیا و عصمت و عفت به مانند مادرش زهرا و در فصاحت و صداقت هنگامی که تکلم میکرد به مانند مولا علی علیه السلام
به مانند پدرش بود می فرمایند ، و حلم و بردباری صبرش ، این حلمش این بردباریش به مانند برادرش حسن علیه السلام
و شجاعت و قوت قلبش رو به امام حسین همانند کرده مثل برادرش حسین بود
دارد که اینا هر کدومش یک مثالی داره نکاتی داره که باید توضیح داده بشه
ولی خب نگاه بکنید مثلا از امام حسین شجاعت سکوت کرده ، از امام حسن حلم و بردباری نام برده شده ،
از حضرت زهرا این عفت و حیا اینها در حضرت زینب همه ی این هاظهور کرده
هرچه خوبان همه دارند تو یک جا داری. حالا این خانم زینب کبری مقامش بسیار عالیه
حالا امروز در رابطه با محبت آقا ابی عبدالله که این ارتباط عاطفیه حضرت زینب برای امام حسین
اون چه که حرف اینه که میگن کسرت علاقه ی خانم زینب کبری به برادرش امام حسین رو خیلی ها نقل کردن
حاجی شیخ محمد علی فاضلی در سرور المومنین میگه ،
جناب زینب در ایام کودکی با برادرش امام حسین چنان محبت داشت که جز آغوش به امام حسین آروم میگرفت
تنها جایی که آرام میشد آغوش برادرش حسین بود . بعد وقتی به محظر آقا ابا عبدالله الحسین میرفت
از بچگی چشماش رو میدوخت به جمال امام حسین و دیگه نگاه از چهره ی امام حسین بر نمیداشت
میگن که ساعتی که برادرش بیهوش شد طاقت نمیاورد شروع کرد به گریه کردن
اینا برا کودکی حضرت زینب بود اینا از کودکی اینا برای این ها بود اون شدت علاقه ی این خواهر به برادر
تا اینکه یه روزی خانم فاطمه ی زهرا به پدرش رسول خدا عرضه کرد
من رو تعجب گرفته از محبتی که بین این زینب و بین این حسین این چه محبتی این دختر به این برادر داره
این دختر یه جوریه که بدون دیدار حسینم شکیبایی نداره اصلا حوصله نمیکنه اصلا طاقتش نمیگیره
اگر ساعتی بوی حسین رو نشنوه جانش بیرون میشه جون میده
پیغمبر تا این کلمات را از دخترش شنید یه آه درد ناکی کشید بعد اشک تو چشمان پیغمبر جریان پیدا کرد
شروع کرد به گریه کردن فرمود که زهرا جان دخترم این دختر با حسین تو ولا میده سفر کربلا میره
بعد تو این سفر هزار رنج گرفتار میشه کی عاشق تر از زینب کبری
اگر کسی بگه آقا عشق ابی عبدالله من یک کلمه به ذهنم میرسه اونم زینب کبری
این خانم محبت رو عشق به ابی عبد الله رو تفسیر کرده بقیه باید بریم اصلا نمیتونیم ادعا بکنیم
آقا ما عشق ابی عبدالله داریم محبت ابی عبد الله داریم کدوم زن میتونه این طور بایسته اینجور مقاومت بکنه و اینطور جان نثاری کنه
اینطور همه ی خصوصیات این جور همه ی جلوه ها در وجودش جمع باشه و مگو مرد آفرین روزگار
و مگو اینطور جلال و وقار زن
مگو خاک درش نبش جوین
زن مگو دست خدا در آستين
ببین چقدر قشنگ میگه
دخت زهرا را اگر دانی تو زن
ز اشتهات ها افتاده ای در سوء زن
کی میتونه بگه فقط یک زن معمولی بوده بر عقول بر نفوذ او داور است
و از هرچه گوید او از آن بالاتر است
آن که بر پا شد زجودش سخن
جسم و جان و عقل و نفس و مرد و زن
او زینب است زینب است زینب است
حالا این خانمی که من این طور گفتم اوصافش رو
مرحوم سپهر میگه قبله گاه زینب حسین بود
هر وقت میخواست نماز بخونه میومد یه لحظه نگاه به صورت حسینش میکرد ساعتی نگاه میکرد بعد میومد میگفت الله الکبر
مات میشد قبل از نماز زیارت حسینش رو میکرد حالا این خانمی که این شدت علاقه بین او برادرش هست
اومده تو گودال قتلگاه بالای گودال داره برادر رو نگاه میکنه
دست و پا زدن برادر رو داره میبینه ، حسین هم میدونه این خواهر چه دلدادس
یه لحظه چشمش رو باز کرد دید داره نگاه میکنه صدا زد خواهرم برگرد تو خیمه ها
دید زینب برگشت چیکار کنه امر امام هی یه قدم میره جلو برمیگرده خیمه ها رو نگاه میکنه
دارد که تا خیمه نریسیده زمین داره میلرزه ، طوفان سیاهی داره میوزه رفت تو خیمه پسر برادرش به سجاد گفت
علی ز دلم تا کربلا میلرزه طوفان سیاهی شروع به وزیدن کرده چه امری
گفت پرده خیمه رو بده بالا تا بالا داد دید
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
من عرض کنم بی بی جان بی بی جان هواتو کردم از کنار تل زینبیه ناله کنیم
تا دید سری به نیزه بلنده دوان دوان اومد آه صدا زد عزیز دلم چه کنیم
امام سجاد فرمود عمه جان سر به بیابان بزاریم حسین جان حسین جان
حسین جان حرمت کعبه ی دل هاست ابا عبدالله هرکه نامت برد دردونه ی زهراست ابا عبدالله
به گریه بی بی زینب ما هم به گریه میکنم یه جمله هم عرض کنم
یه لحظه نگام کرد دید بدن برادرش رو زمین افتاده صدا زد عمر سعد حسین منو دارن میکشن برادر منو دارن میکشن
تو همینجوری داری نگاه میکنی یه لحظه دید برگشت روش رو کرد به لشکر صدا زد
آیا بین شما یه مسلمون هم پیدا نمیشه
حسین جان حسین جان