حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و آله و سلم

?داستان حضرت ذوالقرنین علیه السلام

اون بزرگوار در سیری که بین مغرب و مشرق داشت به امتی برخورد کرد

که اون‌ها بسیار بسیار مورد اذیت و آزار قرار گرفته بودند از موجوداتی عجیب و غریب به نام یأجوج و ماجوج

که این‌ها شبیه به بهائم بودند مثل حیوونا می‌خوردن و می‌آشامیدن و فرزند به هم می‌رسوندند

نر و ماده داشتند رو و بدن این‌ها مقداری شبیه به انسان‌ها بوده

ولیکن از انسان کوچک‌تر بودند در جثه اطفال

این‌ها همه عریان و برهنه پا بودند بدنشون یه کرکی داشته مثل کرک شتر

که اون‌ها را از سرما و گرما محافظت می‌کرده دو تا گوش داشتند که یکی از گوش‌ها اندرون و بیرونش مو داشته

دیگری اندرون و بیرونش کرک داشته هنگام خواب که می‌شد

یک گوش رو فرش می‌کردند گوش دیگر را لحاف می‌کردند جوری که سراپای اون‌ها رو فرا می‌گرفته

بجای ناخن چنگال داشتند نیش‌ها و دندان‌های این‌ها به مانند درندگان و گرگ‌ها بوده

غذای این‌ها ماهی بوده سالی که ماهی زیاد بود خوش خشون شون بود

این‌ها انقدر می‌خوردند می‌خوردند تا حد انفجار بسیار بسیار فربه می‌شدند و بسیار فرزند می‌آوردند

و عدد این‌ها رو هیچ کسی نمی‌دونست به غیر خدا

سالی که ماهی نبود این‌ها به قحطی می‌افتادن گرسنشون می‌شد حمله می‌کردند به شهرها

خرابی ایجاد می‌کردند و هیچ چیزی رو این‌ها باقی نمی‌ذاشتند

فساد این‌ها از تگرگ و ملخ و جمیع آفت‌ها بیشتر بوده

به هرجا که رو می‌آوردن اهل اون شهر پا به فرار می‌گذاشتند و اون منطقه رو خالی می‌کردند

دیگه قید اون شهرو می‌زدن قید اون زندگی رو می‌زدن فاتحشو می‌خوندن می‌رفتن یه جا دیگه

اون‌ها بسیار نجاست داشتن خباثت داشتند کثافت و بدی منظرشون یک رعب و وحشتی در قلب مردم انداخته بود

این موجودات یه صدا و فغانی داشتن که از صد فرسخی از چند کیلومتر شنیده می‌شده

مثل صدای باد تند یا باران عظیمی وارد یک شهری می‌شدند یه همهمه‌ای می‌افتاد به مانند صدای زنبور عسل

اما شدیدتر و بلندتر جوری که دیگه صدا به صدا نمی‌رسیده

جالب اینجاست حتی وحوش و درندگان هم پا به فرار می‌گذاشتند یک منطقه رو که میگه احاطه می‌کردند

و به هیچی دیگه رحم نمی‌کردند از همه عجیب‌تر این بود که این‌ها مدت عمر خودشون رو هم می‌دونستند

یعنی می‌دانستند تا هزار فرزند از این‌ها به هم برسد مرگشون خواهد رسید

و لذا هر کدوم از این‌ها هزار فرزند ازش به هم می‌رسید از بقیه کناره می‌گرفت در یک گوشه‌ای در یک کناری تن به مرگ می‌داده

مردم وقتی جناب ذوالقرنین رو دیدن اومدن به نزد اون بزرگوار استغاثه کردند

گفتن یا ذوالقرنین چاره شدیم به داد ما برس یاجوج و ماجوج پدر و جد و آباد ما رو درآورده

ما می‌دونیم اونچه که خدا به تو عطا کرده چیه پادشاهی به تو داده ملک به تو داده سلطنت به تو داده

یه صولتو مهابتی به تو داده یه لشکری داری که رفتی وارد ظلمات شدی

ما همه اینا رو می‌دونیم خدا خیرت بده این همسایه ما یجوج و ماجوجن

این‌ها نزدیکه که وارد شهر ما بشن تنها راه ورود این‌ها به شهر ما همین دو تا کوهی هستش که اینجا هست

از میان این دوتا کوه وارد شهر ما می‌شود این‌ها اگر وارد شهر ما بشن ما تاب و قرار نخواهیم داشت

این‌ها خلق بی‌پایانند شبیه به آدمیان اند اما از قبیل چهارپایان و درندگان اند

علف می‌خورند حیوانات و وحوش رو به روش سباع می‌درند

مار و عقرب و سایر حشرات زمین و هر صاحب روحی رو این‌ها می‌خورند

هیچ یک از مخلوقات خدا مثل اینا زیاده نمی‌شه عجیب و غریبن این‌ها

این‌ها می‌دونیم در فاصله نزدیکی تمام زمین رو پر می‌کنند

همه مردم رو می‌کشند فساد در زمین خواهد شد ما خائفیم که همینک این‌ها الان وارد شهر ما بشن از میان این دوتا کوه

یه حیله‌ای بکن یه چاره‌ای بکن یه فکری بکن به داد ما برس

ما حتی حاضریم به تو پول هم بدیم یه خرجی هم برا تو قرار بدیم

جناب ذوالقرنین فرمود اونچه خدا به من داده بهتر از این خرجی و این پولی که شما می‌خواید به من بدید

شما من رو یاری بکنید به قوتی که بین شما و اون‌ها یه سدی بسازم از پاره‌های آهن

برید پاره آهن بیارید اینا گفتن پدر آمرزیده آهن از کجا بیاریم

این‌ها رو فهماند که باید از کوه‌ها آهن و مس استخراج کنند

یکی دو تا کوه رو به این‌ها نشون داد گفت از این کوه‌ها آهن بیارید مس استخراج کنید

اون‌ها هم مشغول شدن دست به دست هم دادند به کمک هم تخته‌های بسیار بزرگی از آهن رو آوردن میان این دو تا کوه قرار دادن

بعد این‌ها رو ذوب کردن به هم چسوندن و این سد بالا آمد که یاجوج و ماجوج دیگه به این‌ها راه نداشته باشند

این سد یک مانعی شد بین اون‌ها و یاجوج و ماجوج تا نزدیک قیامت

که علامت اون ظاهر بشه از جمله این یاجوج و ماجوج که از این سد بتوانند خارج بشن این از جمله علامات قیامت

و از جمله علامات ظهور قائم آل محمد صلوات الله علیه هستش

خداوند می‌فرماید حتی اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من کل حدب ینسلون

اون گاهی که سد یأجوج و ماجوج گشوده می‌شه یعنی شکسته می‌شه

و اون‌ها این قوم وحشتناک از هر بلندی می‌شتابند و می‌دوند و خودشون رو به هر جایی از زمین که بخوان می‌رسونند

و بیرون آمدن یاجوج و ماجوج از پشت این سد یکی از نشانه‌های قیامت یا ظهور آقا حجت بن الحسن علیه السلام هستش.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *