بسم الله الرحمن الرحیم
✨️ الحمدالله رب العالمین و الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله و سلم
? داستان حضرت ابراهیم علیه السلام
مطالبی چند خدمت شما بزرگواران تقدیم میکنیم
بنابر روایتی حضرت ابراهیم در سن ۱۵ سالگی به درجه بالایی از معرفت حق تعالی و ایمان به خدا رسید
نبی مکرم حضرت رسالت مآب میفرمایند اول کسی که در قیامت صدا خواهند زد من هستم
از جانب راست عرش خواهم ایستاد حله سبزی از حلههای بهشت بر تنم هست
بر من خواهند پوشانید پدرم ابراهیم رو خواهند طلبید
از جانب راست عرش در سایه عرش خواهد ایستاد
حله سبزی از حلههای بهشت بر او خواهند پوشانید
منادی از پیش عرش ندا خواهد کرد یا رسول الله عجب پدری نیکو پدری هست پدر تو ابراهیم
یا رسول الله عجب برادری نیکو برادری هست برادر تو علی علیه سلام
در روایتی هست خدا از هر چیز چهار چیز اختیار کرد
از پیغمبران برای شمشیر و جهاد ابراهیم داوود موسی و رسول اکرم رو اختیار کرد
مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند
ابراهیم از پیغمبرانی بود که ختنه کرده متولد شد
او اول کسی بود که مردم رو امر کرد به ختنه کردن
آقای ما امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید اول کسی بود که مهمانی کرد سنت دعوت مهمانی رو او جا انداخت
قبل از او این سنت نبود مولای ما میفرماید اول کسی که محاسنش ریشش سفید شد حضرت ابراهیم بود
پیش از او مردم ولو اینکه عمرشون طولانی بود حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام هزار و اندی عمر کرد
تا اون لحظه آخر همه محاسن صورتش سیاه بود یه دونه موی سفید رو صورتش نبود
اما اول کسی که اومد در آب صورت خودش رو دید موی سفید رو دید
گفت خدایا این چیه وحی به او رسید یا ابراهیم این وقار است در دنیا و نور است در آخرت
این سبب وقار و سنگینی توئه خداوند او رو به عنوان خلیل اخذ کرد خلیل یعنی یار یعنی دوست
کدوم دوست ، دوست چند جور ما داریم اون دوستی که هیچ خللی در شرایط دوستی نکنه
هیچ کم و کاستی نذاره روایات در معانی خلیل بسیاره که چرا خدا او را خلیل قرار داد
در روایتی هست همه مردم دست دراز میکردن جلو حضرت ابراهیم
او دست مردم رو رد نمیکرد ناامیدشون نمیکرد اما هیچگاه حضرت ابراهیم دست جلو مردم دراز نکرد
هرگز از غیر خدا درخواست نکرد مردم از او درخواست میکردند او رد نمیکرد
اما او از مردم نمیخواست جز از خدا نخواست
امام صادق میفرمایند برای این خدا او را خلیل قرار داد که سجده بر زمین بسیار میکرد
امام هادی علیه السلام فرمودند برای این او را خلیل نامیدند
که بسیار صلوات بر محمد و آل محمد میفرستاد صلی الله علیه و آله و سلم
روایت دیگری از پیامبر اکرم هست ابراهیم رو خدا خلیل خودش قرار نداد مگر برای طعام خورانیدن به مردم
غذا درست می کرد تو یه دیگ بزرگی اینو می آورد بیرون از خانه
میگفت بیاید غذا بخورید مردمم جمع میشدن از او غذا میگرفتند
و اینکه نماز شب هنگامی که همه مردم خوابند اون لحظهای که همه ما رو خواب ربوده او به نماز میایستاد
می فرمایند خدا وقتی ابراهیم را خلیل خودش گردانید خواست به یکی از ملائکه که او بشارت رو بدهد به حضرت ابراهیم
این امر رو به ملک الموت سپرد
ملک الموت در صورت جوانی سفید رو که دو جامه سفید پوشیده خیلی مرتب در حالی که زینت شده
آمد به خانه حضرت ابراهیم منتها حضرت ابراهیم در منزل نبود
برای کاری بیرون رفته بود او مردی بسیار غیور بود
وقتی پی کاری میرفت در رو می بست کلید میکرد و کلید رو با خودش برمیداشت
از سر کار که برگشت در رو باز کرد دید یک مردی در خانه هست ایستاده در نهایت حسن و جمال
غیرت او را از جا به در آورد گفت ای بنده خدا چه کسی تو رو داخل خانه من کرده من درو قفل کرده بودم
حضرت عزرائیل ملک الموت گفت یا ابراهیم پروردگار خانه من را داخل خانه کرده
انقدر عاشق نام خدا بود تا اسم پروردگار رو شنید تا اسم خدا رو شنید خاضعانه و خاشعانه گفت
پروردگار من احق به من احق است از من گفت بگو ببینم تو کی هستی
من ملک الموت هستم دارد اینجا حضرت ابراهیم یه ترسی در وجودش آمد
گفت اومدی قبض روح بکنی گفت نه نه خیالت راحت
بنده خدا عزرائیل همه از او گریزان گفت اومدم که بندهای رو که خدا خلیل قرار داده بشارت بهش بدم
حضرت ابراهیم گفت اون بندهای که قراره خلیل خدا بشه یا عزرائیل بگو تا من عمر دارم تا لحظه آخرم برم نوکریشو بکنم
خادم او بشم گفت اون بنده تو هستی یا ابراهیم
خوشحال شد به نزد همسرش ساره رفت و این خبر رو به او رساند
دارد وقتی که ملائکه حضرت جبرئیل و سه تا ملک مقرب اومدن به نزد حضرت ابراهیم در شکل خاصی
برای اینکه خبر بدن به هلاک شدن قوم لوط
حضرت ابراهیم برای پذیرایی اینها گوساله ای بریان آورد فرمود بخورید از این گوساله از این تناول کنید
اونا گفتن نمیخوریم تا اینکه به ما خبر
بدید ثمنش چقدره قیمت این غذا چقدره
گفت قیمت این غذا اینه هر وقت خواستید بخورید بگید بسم الله
غذاتون تموم شد بگید الحمدلله
قیمت این غذاست جبرئیل رو شو کرد به اون سه تا ملک دیگه
گفت سزاواره که خدا این مرد رو خلیل خودش قرار بده
ببینید چقدر ادب داره چقدر عاشق نام خداست چقدر دوست داره
بسم الله رو الحمدالله رو اما آخرین مطلبی که در این جلسه خدمتتون عرض میکنیم این هستش که
ابراهیم اول کسی بود از برای او آرد به هم رسید از ریگ
وقتی که او یک رفیقی داشت در مصر میخواست بره به نزد رفیقش یک آردی رو یک طعامی قرض بکنه
اومد مصر رفیق او در منزل نبود دست خالی برگشت روش نمیشد که به منزل بیاد
در حالی که غذا نیاورده غذا تهیه نکرده این خورجینی که داشت رو پر از ریگ کرد گذاشت بر روی این چهارپا وارد منزل شد خودش از خجالت رفت به اندرون
جناب ساره اومد این خورجین رو این همیان رو گشود دید که در این خورجین آرد هست
در این همیان آرد هست آرد نیکویی هست
شروع کرد به غذا پختن بوی غذا که پیچید حضرت ابراهیم تعجب کرد
اومد گفت این آرد رو از کجا آوردی گفت یا ابراهیم این همون آردیه که از نزد خلیل مصری آوردی
از نزد اون رفیق مصریت آوردی حضرت ابراهیم گفت نه نه
این از نزد خلیل مصری نیست این از نزد خلیل من هست
این رو خدای من قرار داده شروع کرد حمد و شکر به جا آورد
برای این غذایی که خداوند برای او به هم رساند از ریگ.
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.