حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سیزدهم

 

بحث در رابطه با حدیث معرفت آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه به نورانیت هستش

خب این عبارات رو عرض کردیم که حضرت می‌فرماید که

پیغمبر نبی مرسل شد و من صاحب امر نبی شدم

خب حالا این یعنی چی ؟ ببینید مثل این می‌مونه که یک پادشاهی

خب یه کشوری در دستش هست یک سلطنتی داره و این‌ها

و خب یه سری نوکر و عمله هم داره اگر این پادشاه بخواد مثلاً به این نوکرها

به این عمله‌ها و این‌ها دستور بده میره مستقیماً دستور میده یا نه

به اون وزیرش میگه به اون کسی که حالا مثلاً در رتبه پایین‌تر از خودش هست به او میگه

او میره به مابقی پایین دست‌ها و اون‌ها هم دوباره به پایین دست‌ها و

اینجوری اون پادشاه اگر بخواد یک خبری رو بده یک مسئله‌ای رو بازگو بکنه

یک چیزی بشه خب مثلاً وزیر رو در اطلاع قرار میده و اونم همینطور میره پایین و

کارها رو انجام میده این بنابر اینه که ما یه بحث ادبیات عرب هست که

میگه اضافه مصدر به فاعل یا اضافه مصدر به مفعول کدومشه

ما اگه ابنجا بگیم نبی فاعل امر چون امر اینجا مصدره دیگه میشه این

اگر بگیم نبی مفعول امر یه معنا دیگه پیدا می‌کنه

یعنی اونی که مسئول امر به انبیا هست من علی هستم

یه خورده متفاوت شد با اون اولی ، اولیه اینجوری بود که

اون نبی به علی علیه السلام میگه امیرالمومنین میره خبر رو می‌رسونه

منتها این دومی اینجوری نیست دومی برعکسه دومی اینجوریه که

امیرالمومنینه که به مابقی انبیا مابقی رسل دستور میده خبر میده

و به اون‌ها بعد حضرت استشهاد می‌کنه نی فرماید اینجا قرآنم همینو میگه

خدا القا می‌کنه روح رو از امر او ، امر او صاحب امر کیه

الان حضرت همون صاحب امر کیه فرمود صاحب امر منم دیگه

امیرالمومنین یوی دو کلمه قبلش فرمود صاحب امر منم

بعد اینجا خدا می‌فرماید خدا القا می‌کند روح را از امر او

امر امیرالمومنین صلوات الله علیه، خدا روح رو القا می‌کنه

حالا ببینید یه بحث اینم هستش که روح چی هست

عرض کردیم که این جبرئیل نمی‌تونه باشه چون جبرئیل روح الامین

این روح یک چیز متفاوتی از مابقی روح‌ها از مابقی ملائکه‌ها و

حالا سوره قدر بخونیم آخرش میگه تنزل الملائکه و الروح

ملائکه و روح پس معلوم میشه ملائکه و روح یکی نیستش

یه آقا یکی از علما و بزرگواران خیلی قشنگ می گفت ملائکه‌ها رشهاتی از روح هستند

ترشحی از روح هستند ببینید روح یه چیز فوق العاده ای که یه یکی از

رشهاتش یکی از ترشحاتش میشه جبرئیل یکی از ترشحاتش میشه مثلاً میکائیل

حالا اگر اون روح به کی نازل میشه تنزل الملائکه و الروح

به امام زمان علیه السلام نازل می‌شه حالا خدمتتون عرض بکنم که

مثلا مثال عرض می کنم میگه انسان کی؟ انسان کسیه که اعضا و جواره داره

دست داره چشم داره گوش داره همه اینا مال انسان خب اینجا در واقع

مثلاً من دستمو سمت شما دراز می کنم ولی خودم که سمت شما نمیام که

این جبرئیل و میکائیل و همه اینا به منظره اعضا و جوارح روح هستند

و کسی که قابلیت داشته باشند این روح تماما بر او وارد بشه

امام زمان علیه السلام هست و الا کسی قابلیت نداره تو این روی این کره زمین

که این روح تماماً بر او نازل بشه اگر یه عارف بالله باشه یه عارف کاملی باشه

جبرئیل بهش نازل می‌شه اگر مثلاً پایین تر باشه فلان ملک نازل می‌شه

مثلا به ماها چی نازل میشه؟ شب قدر به ماها چی نازل می‌شه ؟

ملائکه‌های مثلاً دنیا نازل می‌شه یعنی می‌خوام بگم که یه چنین داستانی یه چنین بحثی

روح که بیاد ببین خود حضرت امیر صلوات الله علیه می فرماید دیگه

این روح مگه همینطوری الکی این نمیاد مگر برای ملک مقرب

برای نبی مرسل یا وصی منتجب حالا اگر یه کسی این روح براش اومد

این دیگه به همه امور احاطه پیدا می‌کنه به قضا احاطه پیدا می‌کنه

به مقدرات احاطه پیدا می‌کنه به اونچه که شما می‌خواید انتخاب بکنید تو زندگیتون

به اون مسیری که می‌خواید تو زندگیتون برید چیکار می‌خواید بکنید چیکار نمی‌خواید بکنید

تمام این‌ها رو احاطه پیدا می‌کنه به علم ماکان و به علم مایکون حتی

به علمی که حتی به اون چیزی که واقع نشده

ببینید مثلا تو این زندگی تون توی این عمری که خدای تبارک و تعالی بهتون داده

یک سری مقدرات دارید مقدرات یک دو سه…

ده تا مقدرات دارید برای ازدواجتون خب شما از بین این ۱۰ تا

یکی رو انتخاب می‌کنید یکیش قضا میشه ببینید میگه قضا و قدر

شما ده تا مورد مقدر داشتی از این ده تا کدومشو انتخاب کردید

شیشو انتخاب کردید این شیش برای شما قضا شد خب يعنی می‌تونستید

تو این مقدرات دعا کنید چهارمی بیفته بعد اگر چهارمی می‌افتاد یه سرنوشت دیگه‌ای می‌شد

یه سرگذشت دیگه‌ای می‌شد حالا شما شش رو انتخاب کردید

داری با شش میری جلو داری با مقدر شماره شش داری میری جلو

اینو اینو امام می‌دونه اون چهارتم که واقع نشد اونم می‌دونه

اینه که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود من می‌دانم آنچه که واقع شده و می‌دانم آنچه که واقع نشده

یعتی حضرت زهرا سلام الله علیها می‌دونه که اگر تو

اون شماره دو تم قضا می‌شد شماره چهارت قضا می‌شد با اون فرمون می‌رفتی جلو اونجا هم چه اتفاقی برات می‌افتاد و چی می‌شدین و..

یه تعبیری هست میگن جهان موازی جدیداً میگن جهان‌های موازی

حتی ببینید من اینم بهتون بگم بعضی‌ها این قابلیت رو پیدا می‌کنند

تو چند تا جهان حرکت بکنن یعنی تو چند تا مقدر حرکت بکنن

مقدر سه و چهارشونم فعال می‌کنند حالا یه سری مسائل هست که

خب این‌ها مثلاً شده بعضی‌ها مثلاً اینجوری رفتن جلو

یعنی تو مقدر سه و چهارشون رفتن جلو ببینید شما الان این خانمی که انتخاب کردید همسری که شما انتخاب کردید

یکی از مقدرات شما بوده یعنی شما قبل از ازدواج می‌تونستید با دعا

اینو عوض کنید ولی خب حالا نشده دیگه دارید با این فرمون جلو میرید

خب اینا رو اون کسی می‌تونه بفهمه که روح بهش القا میشه

این روح به امام زمان علیه السلام و او که می‌تونه بعد دیگه این قدرت رو پیدا بکنه مرده‌ها رو زنده کنه

امیرالمومنین می فرمایند که منم که مرده‌ها رو زنده می‌کنم

این دو تا معنی می‌تونه داشته باشه یک. مرده منظور همین کاری که حضرت عیسی انجام می‌داد زنده می‌کرد

دو. منظور از مرده اینجا می‌تونه جاهل باشه یعنی من با اون علمی که دارم

می‌تونم جاهل‌ها رو جاهل به منزله مرده است کسی که جاهله واقعاً مرده است دیگه

میت دیگه اونی که نمی‌دونه میت منم که میام با اون علمی که

خدای تبارک و تعالی بهم داده با اون علمی که از ناحیه رسول خدا دریافت کردم

یک بدمم در روح مرده‌ها ، مرده‌ها زنده بشن ایشالله

حالا خود حضرت امیر به ما هم یک نظری بکنه و ما هم این قلب این هیکل مرده مون ان شاءالله یه حیاتی پیدا بکنه

حالا این امیرالمومنینی که اینطوریه اینجوریه

خب بعد میاد امام حسین رو که می بینه شروع میکنه زار زار گریه می‌کنه

یعنی هر وقت چشمش به آقا امام حسین می‌افتاد اشک می‌ریخت گریه می‌کرد

بعد منقلب می‌شد حالا انشالله به برکت این روضه‌هایی که ما می‌خونیم

هر روز صبح برای امام حسین صلوات الله علیه یه نظری آقا جانمون امیرالمومنین به ما داشته باشه

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آقا امیرالمومنین وقتی می‌خواست به صفین بره

به کربلا که رسید حضرت یه نگاهی کرد بعد غش کرد

آقا امیرالمومنین افتاد دارد حضرت وقتی افتاده بود اصحاب جمع شده بودن بالین سر او

آب می‌پاشیدن به صورت حضرت ، حضرت به هوش آمد و

گفتن آقا چی شده یه نگاهی به امام حسین کرد گفت

حسین جان تا پا تو این زمین کربلا گذاشتیم دیدم

این دریا دریایی از خونِ دیدم میان این دریایی از خون یه کسی دست و پا می‌زد

هی صدا می‌زنه کمک بکنید کمک بکنید هل من ناصر ینصرنی

من دلم به حال او رقت کرد نزدیک شدم خواستم دست او رو بگیرم

اون شخص وقتی صورت برگردانید دیدم بابا او تو بودی حسین جان

حالا ببینید آقا امیرالمومنین اینطوری برای امام حسین گریه می‌کنه ما هم باید گریه کنیم

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

زینت دوش نبی

روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین

منزل و ماوای تو نیست

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *