بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۴۵
●و قال (علیه السلام): لا یَصدق اِیمان عَبد، حَتَی یَکونُ بِما فِی یَد الله، اوثق مَنه بِما فِی یَده
حضرت امیر صلوات الله علیه میفرمایند:
هیچ کسی در ادعای ایمان صادق نیست، روراست نیست ، مگر اینکه به اونچه که نزد خدا هست ، اوثق باشه یعنی مطمئنتر باشه .
تا اون چیزی که نزد خودشه ، اینجوری مثال میزنم ؛
یه پولیه تو جیب خودش، یه پولی هم هست تو خزانه خدا .
اونی که تو خزینه خداست مطمئنتر باشه تا این پولی که توجیب خودشه ؟
چه بسیار پولهایی که تو حساب داشت ولی به کار نیومد ، مثلاً میخواست بزنه به کار یهو گفتن فلانی مسدوده ،
مثلاً شکایت کردن راه پول بسته شده،نتونست استفاده کنه دیگه بعد یهو میبینی از خزینه غیب الهی یه چیزی میاد و استفاده میشه میره.
دقت کردی و چه بسا پولی هست تو حسابشه یهو میبینی کارت مشکل پیدا کرد یا بانک چی شد،
حالا من یه مثال خیلی کوچولو ابتدایی زدم ، چه بسیار چیزهایی که تو جیبته ، تو دستته ، ولی نمیتونی استفاده کنی.
میگه بنده ، هیچکس در صدق ایمان ، ادعای ایمانش صادق نیست . مگر اینکه به اونچه نزد خدا هست مطمئنتر باشه .
حالا ایشون تو شرحی هم که زده اینطوری گفته، گفته تا جایی که اونچه را که داره سخاوتمندانه میده تا عوضش رو از خدا بگیره .
بعد بازم ایشون این طور توضیح میده که خدا از یه طرف بندگانش رو تضمین کرده و از طرف دیگه وعده داده .
اگر انفاق بکنید همونایی که تو جیبتونه همونایی که نزدتونه انفاق بکنید چیزی از دست نمیدید، خدا پاداشی بیشتر بهتون میده . هم تو جهت مادیش ، هم تو جهت معنویش.
مثلاً الان یه میلیون صدقه دادی این یه میلیونت میپره یا برمیگرده؟ برمی گرده .
به اون چیزی که نزد خداست اطمینانت بیشتر باشه.
این رو بدونی یه میلیون اگر به ما انفاقتم اگر انفاق بکنید از اون چیزهایی که خدا بهتون داده فهو یخلفوا ،
خدا جاشو پر میکنه. بعد بیشترم ، وقتی خدا پر کنه فقط همین بهت برمیگردونه یا نه ثوابم بهت میده؟
هم بهت برمیگردون ، هم ثواب بهت میده . پس هم جنبه مادی داره ،هم جنبه معنوی داره این وعده خداست .
شیطان چی ، وعده شیطان چیه؟
وعده شیطان اینه الشیطان یعدوکم ، شیطان هم وعده میده خدا اینجوری وعده داد شیطان هم اینجوری وعده میده.
به چی وعده میده؟ وعدکم الفقر
این یه میلیون رو بدهی فقیر میشی ها . و یأمرکم بالفحشاء ،
بابا عشق و حال کن این چند صباح دنیایی رسیده به آخرخط برو صفا کن ، زندگی کن، دست خانومتو بگیر برو شمالو یه چند صباح شمال باش اینور اونور ،گشت و گذار و میبینی اینطوری میکنه.
و یامرکم بالفحشاء اما
والله یعدکم مغفره من
خدا وعده چی میده؟ خدا وعده آمرزش میده امر میکنه به ، این و فضلا .
خدا وعده میده به شما زیادی میگه فقیر نمیشی انفاق کن، ببخش. خدا چندین برابرش رو بهت برمیگردونه مگه دست خدا تنگه،
والله واسع علیم
خدای متعال به هر چیزی قدرتش که وسیع هستش و به هر چیزی هم داناست.
به همین دلیل به وعدههای خودش وفا میکنه.
خیلی فرق هست پس هیچکس در ادعای ایمان صادق نیست مگر اینکه به اونچه که نزد خداست اطمینانش بیشتر باشه.
یعنی یه وقتی میبینی یه پولی هست تو دستت این رو بدهی بری، این رو بدهی بره . تهش چیزی نمیمونه برات.
اما اون دست خدا رو ببینی و ایمان داشته باشی و خیالت راحت باشه ،دلت قرص باشه و محکم باشه که نزد خدای من هست،
از اون چیزی که نزد خدای من هست خدا بهم میده .
یکی از اساتید تعریف میکرد علما، میگفتش که تو مشهد قحطی شده بود عجیب و غریب خیلی وحشتناک بود،
قحطی نبود هیچی نبود میگفت خبر دادن که بیرون از مشهد یه کسی گاو، شترا اینجور چیزها آورده،
گوشت میده بلکه یه تیکه گوشت میده میگفت من بلند شدم رفتم یه تیکه گوشت گرفتم اومدم سر بازار سرشور که رسیدم.
دیدم یه زنه با سه چهار تا بچه دورش اینجوری نشستن، زنه از شدت گرسنگی نا نداشت حرف بزنه،
با انگشت اشاره کرد گفتش که خودش رو این بچهها رو به من اشاره داد که وضع اینجور گوشته رو تو دست من دیده بود،
گفت یه لحظه نگاه به خودم کردم نگاه به اینا کردم گفتم این بچهها ،اشاره به زنه کردم گفتم گوشت خام که درد نمیخوره که،
گفتم که بشین تا بیام رفتم گوشت رو تو حوض آب کشیدم و به سیخ کشیدم و بعد کبابش کردم،
ریختم توی بشقاب بدو آوردم پیش این خانمه دادم به زنه ،زنه هم از خوشحالی سریع بیشتر برداشت یکی دو تا توحلق اینا وآبش رو چکوند تو دهان اینا دیگه من واینستادم،
اومدم تو حجره گفتم حالا که گوشته رو دادیم رفت حالا چیکار کنیم با گشنگی؟
می دونید این دست خدا را آدم بتونه ببینه و ..
میگه یهو دیدم بوی نون تازه اومد ،مشهد نون نبود، دیدم بوی نون تازه داره میاد.
اصلا تمام حوزه ،کی نون درست میکنه اومدم دیدم صدای درب میاد ،درب رو باز کردم دیدم ،
یه پیرمردی هست یه سبد نان ،نون تازه گذاشت درب حجره ما. گفتم اون مال کیه؟
گفت از طرف آقا، گفتم آقا رو چه حساب؟
گفت فکر کردی آقا ندید این گوشت رو دادی به اون زنه بچه هاش دور وبرش بودن .
میگه تا نگاه کردم ، دیدم طرف پیداش نبود ،سبد نون بود ولی فهمیدم از ناحیه امام زمان علیه السلام رسیده.
تمام حجره بوی نان گرفته بود عحیب و غریب می گفت تا یه هفته از این نون خودم و طلبه ها می خوردیم ،تموم نمیشد.
حالا دست خدا بازه دیگه ، خدا انشالله از خزائنه غیبش به همه روزی بفرمایید.