بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین والصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین ابوالقاسم المصطفی محمد
و آله طیبین الطاهرین والعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
خب خدمتتون عرض کنم که ما مقداری از زندگی مون ، دوره کودکی
در این دوران تحت سرپرستی پدر و مادر هستیم یا حالا نهادهای خاصی هستیم
یه مقدار که بزرگ میشیم فرق میکنه زندگیمون فقط از این جهت که
در اون کودک تهیه آذوقه و مسکن و لباس به عهده دیگران بود
الان به عهده خودمونه پس بنابراین هیچ فرقی نکرده زندگی همونه
ما هم همون کارایی رو میکنیم که باباهامون کردن همون کارایی که باباهاشون میکردن
خیلی فرق نمیکنه اول و آخرش اما اگر یه شرایطی درست بشه یه فرصتی پیدا بشه میشه
یه زندگی متفاوتتری داشته باشیم یک تولد دومی داشته باشیم
غیر از این تولد اولی ما هر ساله اون روزی که به دنیا اومدیم رو جشن میگیریم
فقط یک تولد داریم کسی رو من نمیشناسم که برای تولد دومش جشن بگیره
بگه من برای تولد دومم جشن تولد می گیرم تولد حیوانی که ارزشی نداره
تولد اولی که ارزشی نداره تولد اولی این بود که ما به دنیا اومدیم
و شیرخوارگی و اینها و بعد هم یه خورده بزرگ شدیم و مشغول شدیم و
کاسب شدیم و بعضیا اداری شدن و بعد خلاصه زندگی تشکیل دادیم و زن و بچه
راه انداختیم و این تولد ، تولد حیوانیه تولد اولیه
حالا بعضیا ناراحت میشن مثلاً اینکه ما تعبیر میکنیم تولد حیوانی
ناراحت میشن حیوانی از این جهت که جسمی
والا بیاحترامی که نمیخوایم بکنیم قصد ما اینجا بیاحترامی نیست
نظور ما اینجا از حیوان ، حیوان که میدونید یعنی چی
یعنی موجود زنده این حالا یه اسم عامه که حالا گاهی اوقات به ذهن خاص میاد
ولی یه اسم عامیه این تولد دومی غیر از اینه غیر از این حیوانی هستش
این تولد تولد عقلانیه تولد فکری حالا اگر مردم هم همراه شدند میشه فرهنگ جدیدی به نام فرهنگ عقل
اگر نشدند این یه بنده خدا که تولد دومی براش درست شده
یه خورده زندگی براش سخت میشه این تولد دومی چه تولدیه
این تولد دومی که بعد از تولد حیوانی هست توجه انسان به آفریننده است
توی تولد اولی ما اسممون مشخصه مثلاً اسم این آقا احمد اسم باباش محمود اسم پسرش حسن
این خانم اسمش مثلاً زهرا متولد کجاست مثلاً تهران شغلش خانهدار
اینا همش اینجوریه اما تو تولد انسانی دیگه این حرفا نیست
دیگه این بحثا نیست دیگه اسم او احمد نیست بهش میگن فلانی عاقله
فلانی انسان دقت کردید این اسم از وقتی که این فکرها تو سرش افتاد درست شد
از وقتی که سر و کارش با سازنده جهان شد در این صورت که اسمش تغییر میکنه نمیگن احمد
میگن فلانی بنده خداست ببینید احمد دیگه رفت کنار محمود دیگه رفت کنار زهرا و فاطمه و اینا دیگه رفت کنار
میگن فلانی بنده خداست بنده خدا کی اومد روش موقعی که تولد دومی درست شد
تو اون تولد دومی این حرفها مطرح میشه مثلاً میگم فلانی بابا عاقله فلانی
اصلاً انسان ، اسم انسان کی اومد روش این کلمه انسان رو شما به اون یکی هم میگی نه
به اون یکی هم میگی نه به فلانی هم میگی نه چرا به این آقا فقط میگی
برای اینکه متولد شده مگه اون متولد نشده نه این متولد دومی هست
یه تولد دومی داره خب اون کسی که شده بنده انسان
گاهی اوقات حاضر میشه برای بقیه بیاد جون خودشم فدا کنه
که اونها رو هم بیاره توی تولد دومی حاضر میشه خود گذشتگی کنه فداکاری کنه جانبازی بکنه
برای اینکه همه رو بیاره سر خط ، عاشورا اینجوری درست میشه کربلا اینطوری درست میشه
امام حسین علیه السلام دقیقاً همین کارو کرد که حسین بن علی علیه السلام
اومد بندگان دیگر رو انسانهای دیگر رو حالا انسان که اینجوری عرض بکنیم
موجودات این عالم رو این خلایق رو همه رو بیاره سر سفره بندگی خدا
دید که اینها از بندگی خدا فاصله گرفتند پدرش امیرالمومنین پدربزرگش رسول خدا زحمت کشیده بود
برا مردم یک حیات جدید درست کرده بود زندگی جدید درست کرده بود
اینا دوباره دارن حیوانی میشن اومد که جلوی اینو بگیره
و لذا عاشورا اینه عاشورا رو اگه کسی بخواد بگه جنگ طایفهای بود
یه عدهای اومدن با یه عدهای دعوا کردن این غلطه
عاشورا مصیبت چه مصیبتیه ، مصیبت بیاعتنایی به خداست
خب حالا اینا چه جوری میشه قشنگ یه خورده هضمش کرد
الان من بحث عقلی کردم اما میخوام بحث نقلی هم بکنم
چطوری میشه اینو راحت هضمش کرد به قول معروف راحت قورتش داد
از خود فرمایشات امام حسین در روز عاشورا ببینید امام حسین روز عاشورا فرمودند
بسم الله الرحمن الرحیم اشتد غضب الله علی الیهود
این جملات امام حسین امام حسین روز عاشورا میفرماید که
خدا غضب کرد بر یهود اینجا صحبتی از حکومت نیست
صحبتی از پیشوایی و مالک بودن و ثروتمند بودن و اداره و اینا اصلاً صحبت فقط صحبت از خدا
میکنه امام حسین ، می فرماید خدای این جهان بر یهود خشمگین شد
حالا خشم خدا رو باید بعداً توضیح بدیم یعنی چی چه جوری خشمگین شد
خدا که خشمگین شد یعنی چی چرا خدا بر یهود خشمگین شد
برای خدا پسر قرار دادند قائل شدن به پدری خدا گفتن خدا پدره
و قالت الیهود.. یهودیا گفتن یه عزیر نامی چون آدم خیلی خوبی بوده
مرد بوده صفات خوبی داشته کرامات خاصی داشته اینا گفتن
پسر خداست اینجا از خدا و بندگی خدا فاصله گرفتند
نباید در مورد خدا اینجوری حرف میزدن باید انسان اونجوری صحبت بکنه که
انبیا گفتن حالا که اینا خلاف اونو گفتند اینجا خدا غضب کرد
خب خدا بر مسیحیان غضب کرد اومدن خدا رو سومی اون سه تا قرار دادن
گفتند پدر پسر روح القدس این توهین به خداست نشناختن خداست
خب خدا به اینها هم غضب کرد چون اومدن خدا رو در ردیف بشر قرار دادند
اینا همش کلمات امام حسین ها در روز عاشورا
خدا بر آتیش پرستا و مجوسیها هم غضب کرد اونها هم به سرنوشت یهودیها و نصرا مبتلا شدند
چون ابد الشمس والقمر دون به غیر خدا توجه کردند مخلوقات رو قبله حاجات خودشون قرار دادند
خورشید پرست شدن ماه پرست شدن پس امام حسین در یه آمار مختصر
بدبختیهای این بشریتو داره یکی یکی میشماره چرا امم گذشته
گرفتار بدبختی شدند چون اینها انحراف درست شد براشون
حالا امام حسین سه گروه رو گفت یهودیها مسیحیها مجووسیها
حالا میایم سراغ مسلمونا ، خدا غضبش شدید شد خدا خشمگین شد
بر گروهی که حرف ایشان کلمه ایشان هم حرف اینا اتفاق شد
یکی شد بر قتل پسر دختر پیامبرشون این هم یه مسئله خداییه
چه جوری اون سه تا مسئله قبلی مسئله خدایی بود اینم مسئله خدایی
نه یه مسئله بشری عاشورا محرم یه مسئله بشری نیست مسئله خدایی
چطور نصارا مخالفتشون با خدا شد خدا رو آوردن در ردیفش خلق قرار دادند یهودیا مخالفتشون با خدا شد چرا چون خدا رو پدر قائل شدند
مجوسیام از دین بیرون رفتند این امت هم اومدن همین کارو کردند
در واقع نزول دادند اون امر الهی رو نازل کردند آوردن پایین آوردن
در ردیف بشریت قرار دادند حالا شاید شما سوال کنید امر خدا چیه
امر خدا غیر از ولایت بود بزرگواران من کنت مولا فعلی مولا این امر خدایی بود
که بابا پیغمبرتون مولای شماست بعد از پیغمبرتون کی مولای شماست
علی مولای شماست شما باید به علی بگید امیرالمومنین ولی اینها نازل کردند
نزول دادن چطوری اون مسیحیا خدا رو آوردن در ردیف بشریت
اینا هم اون امر خدا رو آوردن در ردیف بشریت بعد از پیغمبر
یک مرتبه یک سریها شدن امیر المومنین و حالا هم اینجا اینها
اتفاق کردند بر جمع شدن و کشتن و قتل عام کردن خاندان رسالت
پس اینها هم با خدا کار دارند اینهایی که اومدن عاشورا برای جنگ طایفهای نیومدن
اینا نمیخوان زیر بار دستورات پیشوایی کسی که خدا اونها رو پیشوا قرار داده قرار بگیرند
اینا نمیخوان زیر بار این برن خودسر زندگی کنن میخوان همونجوری که خودشون دلشون میخواد
پس مسئله عاشورا ادامش یعنی چی یعنی سال ۶۱ هجری
که تموم شد سال ۶۲ هجری یه عدهای بلند شدن لباس مشکی تنشون کردن
سینه زدن گریه کردن به سرشون زدن سال ۱۰۰ هجری سال ۲۰۰ هجری سال ۱۰۰۰ هجری
امسال سال ۱۴۴۷ هجری یه عده خانمها اومدن لباس مشکی پوشیدن
یه عده از خانمها اومدن خونشون روضه گرفتند یه عده از خانمها میان گریه میکنند پول خرج میکنند
این میشه ادامه عاشورا این یه امر خداییه شما در ردیف اصحاب امام حسین قرار میگیرید
شما میشید اعوان امام حسین میشید یاران امام حسین علیه السلام
از این لحاظ که دارید دین خدا رو نگهداری میکنید امام حسین کشته شد برای اینکه دین خدا رو نگه داره
امروز هر کسی لباس سیاه میپوشه برای اینه که دین خدا رو نگهداری کنم
عزاداری میکنی برای چی داری عزاداری میکنی دین خدا رو نگه دارم
زوضه برای چی دارم روضه میخونم دین خدا رو نگه دارم
شعر میخونم سینه میزنم پرچم مشکی میزنم هر کاری میکنم تو همین راستاست دین خدایی پس شما غیر از اصحاب تو مسیر امام حسینی
این میشه امر امر خدایی مسئله عاشورا اینطوریه مسئله کربلا اینجوریه
یه امر بشری نیست ما برا امام حسین گریه نمیکنیم برای اینکه یک کسی انسان خوبی رو گرفتن
و گشتند و بله انسانهای خیلی خوبم هستند بازم تو این عالم
که اونها هم کشته میشن اونها هم ما برای اونا گریه نمیکنیم
برای امام حسین گریه میکنیم چون امام حسین وایساد مقابل دشمنان خدا
که اونها میخواستند پرچم خدا رو بزنند بندگی خدا رو برچیند
و امام حسین جنگید با آنها در این مسیر جانشو فدا کرد که این دین بمانه
این اسلام بمانه این الله اکبر بمانه این نماز بمانه به
خاطر همین بود استاد ما میفرمود وقت میخوای الله اکبر نمازتو بگی
قبلش سه مرتبه بگو صلی الله علیک یا اباعبدالله
چون همه ما مرهون فداکاری اون حضرت هستیم حضرت با اون جان نثاریشو
با اون جانبازیش باعث شد بساط بندگی از زمین برچیده نشه
خدا به آبروی امام حسین علیه السلام همه ما توفیق بده که
انشالله در این خط باشیم و این خط جدا نشیم و هیچ وقت از این مسیر فاصله نگیریم
یه شاعری هست به نام نَیر که این نیر خدا رحمتش کنه شعرهاش
خیلی پر مغزه من شنیدم ظاهرا یکی از شعرا آقای شهریار
وقتی با این شعر برخورد کرده بود با یه چند خط شعر ایشون گفته بود
من حاضرم تمام شعرهای خودمو بدم این یه بیت نیر رو بگیرم
حالا این یه بیت چیه میگه اون لحظهای که این اسب امام حسین برگشت سمت خیمهها
یه لحظه همه تصور کنید اسم این اسب ذوالجناح یه اسب معمولی نبوده
یه اسب عادی نبوده من میدونم این از کجا اومده چه جوری اومده به چه شکل ولی الان وقت گفتنش نیست
وقتی امام حسین رو روی زمین گذاشت البته بعضیا میگن آقا افتاد از روی اسب
این دشمنا میخواستن هرجوری شده نیزه بزنن تیر بزنن سنگ بزنن
این ذوالجناح مثل پروانه هی دور امام حسین میچرخید
هرچی نیزه میخواستن بزنند این ذوالجناح خودشو سپر میکرد
در نقل داریم یه ساعتی اصلاً کلاً هوا تاریک شد تاریک محض
که دشمنان فکر میکردن الان عذاب نازل میشه خب حتما ببینید
این زن و بچه امام حسینم دل تو دلشون نیست دیگه اینام الان بیقرارن بیتابن
نمیدونن چه اتفاقی قراره بیفته امام حسین تو گوش این ذوالجناح گفت
ای ذوالجناح خبر من رو به خیمهها ببر که اینا از بلاتکلیفی در بیان
ببینید اینا همه چشمشون به راهه منتظرن هنوز امید دارن مثلا بابا برگرده گاهی اوقات این انتظار آدمو میکشه
این انتظار آدمو نابود میکنه وقتی خبر اومد امام زمان میفرماید
این ذوالجناح شیحه میکشید هی میگفت همهمه می کرد میگفت ظلم آشکار ظلم بزرگ ظلم آشکار
اینحا چشمشون افتاد به این مرکب دیدن این ذوالجناح این زین پشتش واژگون شده افتاده
تصور کنید این لحظه رو صحنه رو دیدن سر و روی این ذوالجناح پر از خونه
یعنی تمام نیزه تیر همینجوری اصابت کرده به این ذوالجناح
اومدن جلو یکی از کسانی که اومد جلو این دختر امام حسین سکینه است
این اومد جلو حالا اینو نیر به شعر درآورد ببین چقدر زیبا گفته
که این شهریار حاضره تمام شعرهاشو بده این یه بیتو بگیره
ای فرس با تو چه رخ داده که خود باختهای
چی شده چرا به این شکل در اومدی چرا زینت واژگون شده
چرا سر و روی تو خون آلود شده ای فرس ببینید گاهی اوقات یه حیوان
اصلاً نگاه میکنی به صورتش نگاه میکنی به اون صدایی که از او شنیده میشه همهمه می کرد
ای فرس با تو چه رخ داده که خود باختهای
مگر این گونه که ماتی تو شه انداختهای
خیلی این شعر جان سوز خوبه بزرگواران گاهی اوقات شما این شعر حفظ کنید تو خونه که هستید
تو آشپزخونه که هستید تو اتاق خواب که هستید دارید خونه رو تمیز میکنید
همین یه بیت رو بخونید بعد تصور کنید اشک چشمتون که جاری شد
شماها زائر امام حسین اید میشید گرنه امام حسین روضه خون امام حسین
یه بیت شعر ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای
مگر این گونه که ماتی تو شه انداختهای
قربونت بشم حسین جان به فدایت بشم یکی از بزرگان ما به گمانم
سید بحرالعلوم خیلی از خدا میخواست خیلی از خدا میخواست التماس خدا میکرد
که خدایا بارالله میشه اون صحنه وداع رو اون لحظه وداع رو به من نشون بدی
تو خواب یا تو بیداری قیمتی اگه ببینیم گاهی اوقات کافی
یه لحظه از کربلا رو شما ببینید خواهرا دیگه تو روضهها مثل ابر بهاری هی گریه میکنی
خدایا میشه یه کربلا به من نشون بدی من ببینم لحظه وداع رو ببینم
بعد به ایشون نشون داده بودن لحظه وداع رو میگه من دیدم
دیدم سوار مرکب باد به محاسن شریفش میوزید این محاسن رو هی به چپ و راست میبرد
میگه دیدم حسین رو هی می گفت هل من ناصر ینصرنی
هل من معین یعیننی آیا کسی هست به من کمک بکنه
و سید بحرالعلوم میگه دیدم از محاسن حسین خون جاری
خب هنوز که این آقا شهید نشده اومده برای وداع خب چرا خون جاری
چرا از پیشانی و چرا از محاسنش هی خون میچکه این میتونه دو تا علت داشته باشه
یکی اینکه سنگ به پیشونیش خورده هنوز خون داره جاری میشه
یه جهتشم میتونه این باشه که این آقا تیر به گلوش خورده
این خون داره اینجوری میزنه به محاسن و این داره از روی محاسن خون میچکه
به فدای تو بشم حسین جان
به فدای این مجالس روضت بشم یا اباعبدالله که همش در مسیر انسانیته فرمودند روضه خانم ام البنین رو بخونید
این خانم هم تو همین مسیر بودهها این خانم با اون گریههاش یکی میگفت
مادر سیدا مادر سادات فاطمه زهراست اما مادر گریه کنا خانم ام البنینه
شماها که گریه کن آقا هستید اقتداتون به مادرتونه مادر مادرتون ام البنین
کنار نهر علقمه غوغا به پا شد من میخوام برای خانم بخونم ها
گره گشای کار من دستش جدا شد
ای خانوم کربلا نبودی ابوالفضلت چه بااسی سرش اومد
قربونت بشم ابوالفضل
نمانده از تو پیکری اخی ابوالفضل امان از بی برادری اخی ابوالفضل
شنیدم خانوم تو مدینه روضه میگرفت روضه خون مدینه زینب بود
گریه کنا کلثوم و رباب و فضه و بچهها به به ببین اون مجلس چه مجلسی می شده
تا می دید ام البنین اومد جهت روضه رو عوض میکرد از علی اکبر میخوند
علی اصغر میخون روضه ابوالفضل نمیخوند
اما تا چشمشو میگردون تو مجلس ام البنینو نمیدید شروع میکرد روضه آقا ابوالفضل رو می خوند
نمانده از تو پیکری اخی ابوالفضل امان ز بی برادری اخی ابوالفضل
داداش از وقتی تو رفتی زینبت بی پناه شد از وقتی تو رفتی معجرها از سرمون رفت داداش داداش داداش
ام البنین اینجاست یا ناله زهرا
ویلی علی العباس رفت ز حال اصغر در بین گهواره
آبآور خیمه مشکت شده پاره ویلی علی العباس
طفلان من بعد از تو امنیت ندارند
هم میتونی از زبون امام حسین بگی هم میتونی از زبون زینب سلام الله علیها بگی
طفلان من بعد از تو امنیت ندارند
این کوفیان بیحیا غیرت ندارد
عباس وقتی نباشی تو
کار حرم زار است
زینب همین حالا در فکر بازار است
وقتی نباشی تو کار حرم زار است
زینب همین حالا در فکر بازار است
ویلی علی العباس خبرها به گوشش رسید اومد کنار قبرستان بقیع
یا داخل قبرستان بقیع چهار صورت قبر درست کرد به یاد چهار شهیدش
به یاد چهار پسرش صدا میزد بچههاشو خطاب میکرد
آی عزیزان دلم الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدز و ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
آخ گل ام النین شیرم حلالت
اینا شنیدههای ام البنین ها امان از دل زینب
آخ شنیدم دستهایم را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدن
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت میکشیدند
کاش به عمو نگفته بودیم آب بیاره کاش از عمو نخواسته بودیم برا ما آب بیاره
عموی ما دستش سر این راه از بدن جدا شد
یه لحظه به پای دل وارد حرم شو چشم دلتو وا کن ضریح شش گوشه ابی عبدالله رو ببین
با دستت ضریح ابی عبدالله رو بغل بگیر بغلم کن حسین بغل تو پناه منه
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخرعهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین