بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨جلسه پنجم
● نثار محمد و آل محمد صلوات بفرستید.
در رابطه با توحید مفضل میرسیم به این فقرات که حضرت میفرماید که ؛
اما آبی که از دهان اطفال جاری میشود خب اشکو گفتیم .
اون اشکی که از چشمش جاری میشه برای چیه ؟
اینجا میفرماید : آبی که از دهان دهان بچه جاری میشود
و اکثر اوقات سبب دفع رطوبتی میگردد که در ابدان ایشان بماند
هر آینه ، اگه این بمونه این آبه ، رطوبت بمونه تو بدن بچه
احداث دردهای عظیم در ایشان مینماید.
چنانچه میبینی کسی را که رطوبت بر او غالب میشود
خب این که رطوبت غالب میشه یا دیوانه میشه یا مخبط میشه یا فلج میشه
لغوه میشه و اشباح اینا …
پس خداوند علیم در کودکی مقرر گردانیده که این رطوبت از دهان ایشان خارج بشه
تا موجب صحت این بچهها بشه در بزرگی.
و تفضل کرده است بر خلق خود
و به آنچه جاهلاند به حکمت آن.
میگه چرا این بچه همش آب دهنش میره؟ خب نمیدونه رو چه حسابیه
رو چه جهتیه.
و لطف کرده است بر ایشان به آنچه نمیدانند آن را .
میفرماید : اگر بشناسد نعمتهای خدا را بر خود هر آینه تفکر در آنها مشغول گرداند
ایشان را از ارتکاب به معصیت خدا.
همین که بشینی فکر کنی در رابطه با این نعمتهای الهی تو از گناه دور میشی.
منزه است خداوندی که بزرگ و کامل است نعمتهاش .
ببینید نعمتهاش رو ،
یه دونه توش ناقص نمیبینی یه دونش بیخود نمیبینی
یه دونشو مثلاً کم نمیبینی ، همش کامله .
نعمتهای او بر مستحقین و غیر ایشان از خلق بیپایان
و بلندتر است از بلندی بسیاری که مبتلان و ملحدان می گویند.
بعد میفرماید که ؛ حالا یه تیکش خطریه این بمونه من اینو نمیگم براتون برید بخونید.
تفکر کن ، آقا امام صادق علیه السلام اینجا می فرماید تفکر کن.
مخاطب همه ماییم نه فقط اون مفضل.
تک تک شما هستید.
آقا میفرماید تفکر کن ، در همه اعضای بدن
دونه دونه اعضا بدنت رو بشین فکر کن درباره ش.
و تدبیر این اعضا بدن که هر یک برای یه غرضی و حاجتی آفریده شده .
دستها برای چی آفریده شده ؟ کار کردن
پاها برای راه رفتن
چشمها برای دیدن
دهان از برای غذا خوردن
معده برای هضم کردن
و جگر برای جدا کردن اخلاط بدن
و منافذ بدن برای بیرون رفتن فضولات
تا هنگام..
و همچنین جمیع اعضا.
اگر تامل کنی اگر فکر کنی درباره اینها میفهمی که هر یکی از اینها برای کاری خلق شده .
برای مصلحتی مهیا شده ، مفضل میگه که گفتم که آقا جون گروهی میگن که اینها فعل طبیعته ،
یعنی دست منو کی درست کرده ؟
طبیعت . پای منو کی درست کرده ؟ طبیعت .
میگن کار طبیعته ، آقا فرمود :
از اونا بپرس ، آیا این طبیعت که شما میگید بهشون بگو به اونایی که میگن کار طبیعته
بگو این طبیعت که شما میگید علم و قدرت داره بر انجام دادن این کارها ؟
یعنی طبیعت میفهمه که این کارو باید انجام بده ؟
علم داره به این کار؟ قدرت داره به این کار ؟
اگر بگن علم و قدرت داره ، پس به خدا کافر شدن و خدا رو چی نامیدند ؟
طبیعت .
اگر گفتن این طبیعت علم داره قدرت داره به خدا کافر شدن و خدا رو طبیعت دارن مینامند،
چون معلومه طبیعت شعوری نداره ارادهای نداره
شما یه مشت خاکو بردار بزار رو طاقچه میشه آدم ؟ میشه بچه ؟
میشه دست ؟ میشه پا ؟ میشه چشم ؟ گوش؟
چرا آخه اونجا نمیشه آدم .
چرا این بچه ، چرا این اونجا مثلاً تو رحم مادر به این حالت در میاد ؟
چرا اینطوری میشه اینجوری میشه..
میفرماید که ؛ پس ببین معلومه طبیعت شعوری نداره
ارادهای توش نیست ، پس معلوم است این افعال محکمه مستقله از طبیعت بیشعور صادر نمیشه .
همونجوری که فهمیدی و لا کن عادت الهی جاری شده که اشیا رو با اسباب جاری کنه .
خدای متعال خواسته که امور چه جوری جاری بشه ؟ با اسباب .
فرمود ، ابی الله آن یجری الامور الا باسبابها
بابا خدا ابا کرده که امور رو بدون اسباب انجام بده
خواسته که با اسباب انجام بده.
بله خدا بگه کن ، فیکون . بگه که بچه شو ، میشه بچه .
ولی خدا یه مراحلی قرار داده که طی این مراحل بچه بشه ،
حالا این مراحلو شما نگاه کن توش همش علم هست همش قدرت هست
ولی مال این طبیعت نیست .
چون طبیعت هیچ ارادهای نداره ، هیچ شعوری نداره
خود اون بابائه ، خود اون مادره نمیفهمن که این بچه چه جوری داره درست میشه.
خود اون رحم مادر نمی فهمه، اصلا شعوری نداره که چه اتفاقی میافته.
این علم و قدرت برای خداست.
میفرماید که ؛ جاهلا بر این اسباب نظر انداختن و از مسبب الاسباب غافل شدند .
بدبختیشون اینه ،
اسباب رو میبینن ولی مسبب الاسباب رو نمیبینن .
این دیگه نادونی اونهاست.
تا همین اندازهاش فکر کنید تفکر کنید در اعضا .
کتاب توحید مفضل ترجمهشم علامه مجلسیه .
برای علامه مجلسی ترجمه کردن ، خب کسای دیگه هم ترجمه کردن
من خیلی به دلم ننشسته . اونی که الان مجلسی ترجمه کرده حالا بهتر هستش .
مثل امروز طبیب آوردن برای آقا امیرالمومنین
چون حضرت لحظه به لحظه روز به روز حالشون به وخامت میرفت
و دارد این ابن ملجم مرادی لعنت الله علیه
گفت من چهل روز این شمشیرو تیز کردم
وقتی حضرت کلثوم داشت رد میشد
اینو توی اتاق حبسش کرده بودن حضرت کلثوم داشت رد میشد
گفتش نانجیب خیلی باد به قبقه ننداز
خیلی خوشحال نباش
بابای من بیدی نیستش که با این بادا بلرزه
بلند میشه دوباره سرحال میشه خوب میشه
رو سیاهیش میمونه برای تو
گفت دختر علی برو رخت عزا بر تن کن برو لباس عزا بپوش سیاه بپوش
گفت چقدر پول دادم شمشیر خریدم
چهل روز من دارم این شمشیرو تیزش میکنم
چهل روز زهر به خورد این شمشیر دادم اونی که زدم به بابات
اگر به همه مردم روی این مثلاً کره زمین تقسیم بکنن
هیچکی جون سالم به در نمیبره
آقا این ضربهای که زده بودن
طبیب آوردن گفت یه شش گوسفند بیارید ذبح کردن گوسفند
شش گوسفند رو آوردن یه رگی از این شش گرفت
گذاشت وسط این شکاف
همچین که این رگ گوسفند رو برداشت دیدن که پارههای مغز سر امیرالمومنینم روی این رگ شش اومد
طبیب به امام حسن گفتش که به پدرتون بگید وصیت بکنه
خب این اتفاق خبر این خبر تلخی بود همه رو به هم ریخته بود
خیلی سخت بود برا بچههای امیرالمومنین
برای شیعیان سخت بود چه برسه برا داخل خانواده
حالا داشتن نگاه میکردن اون سر مبارک امیرالمومنین
همه زار زار گریه میکردند
صل الله علیک یا مولا یا امیرالمومنین
علی جان اینجا یه فرق شکسته دیدن
همه ناله زدن همه گریه کردن
اما لایومک یومک یااباعبدالله
زن و بچه ابی عبدالله چهل منزل سر بریده بالای نیزه دیدن
بمیرم برا اون زن و بچهای که سر بریده داخل تشت دیدن
بمیرم برا اون زن و بچهای که اون نانجیب جلو چشمشون با چوب خیزران انقدر به لب و دندان حسین زد
حسین جان حسین جان