بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۳۱۰
●قال (علیه السّلام): مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ، طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ، اتِّكَالًا عَلَى اللَّه.
مولا علی علیه السلام جان عالم فدای او میفرمایند که :
ما احسن ، چقدر زیباست فعل تعجب یعنی همین چقدر خوشگله تواضع پولدارا ،
آدمای پولدار تواضع کنن ، خشوع کنن ، فروتني کنن،
آدمی که میلیاردره وضعش توپه خشوع کنه، خودش نگیره .
مقابل کی للفقرا ، به فقرا که میرسه وقتی میبینه که کسی ژنده پوشه وضعش خرابه پاهاش بو میده،
قیافه نگیره حالش بد نشه ، جریان اون عبث و تولی دید که تا فقیری اومد تو مجلس خودش جمع کرد عباشو جمع کرد .
که نکنه لباس اون بخوره به لباس من.
آیه نازل شد تا دیدی کوری اومد خودت رو جمع کردی ترسیدی از فقر و نکبت اون چیزی به تو برسه ؟
یا ترسیدی از تو چیزی به اون برسه ؟
یا رسول الله غلط کردم ببخشید. گفت یا رسول الله نصف ثروتم رو مثلا صد میلیارد پول دارم، ۵۰ میلیاردشو دادم به این .
مردم گفتن خوش به حالش تبریک عرض میکنیم، تو یه ساعته پولدار شدی ،
گفت نمیخوام یا رسول الله . بخاطر این که میترسم منم یه روز غرور و نکبت برم داره ،
تا میبینم یه کسی فقیره منم همین جوری کنم.
بهترین تکریم و آرامش تحویل گرفتن و احترام به او هست .
او به اندازه کافی غم و غصه تو دلشه ،بعد شماهم که اونجوری بکنید دیگه هیچی..
بهترین هدیه همین که شما تحویل بگیری حرف بزنی باهاش ، حالا چرا تواضع؟
طلبا لما عندالله ، من تواضع میکنم به خاطر رسیدن به اون پاداش الهی.
اگه طرف پولداره بخاطر این که میدونه خدا دوست داره ، اگر الان تواضع بکنه خدای متعال بهش جایزه میده .
امیرالمومنین می فرماید: این چقدر قشنگه پولداری تواضع بکنه که برسه به پاداش الهی.
نگید ما الان فقیریم ، این حرف به ما نمیخوره
نه، شما هم نسبت به زیر دست خودت غنی هستی.
خیلیا هستن از شما ضعیف ترن ، وضعشون بد تره ، شما امروز تصمیم بگیر اگه کسی رو دیدی از شما وضعش نامناسب تره،
بخاطر خدا، بخاطر رسیدن به اون پاداش الهی در مقابلش تواضع کنی .
یه ده دقیقه باهاش حرف بزن ، چی ازت کم میشه هیچی ازت کم نمیشه .
امیرالمومنین رو میگفتن جالس الفقرا ،همنشین فقرا .
تا یه فقیر میدید میومد مینشست صحبت کردن . بهش میگفتند ابو تراب تو که خلیفه مسلمینی ، تو نباید بشینی رو زمین بزار صندلی بیاریم ،
فقیر فقرا کجا هستند میومدن کنار شون مینشستند رو زمین .
حضرت میفرماید : قشنگ تر از این تواضع اغنیا بزرگ منشی فقراست.
که حالا یه پولدار میبینن خودشون خوار و ذلیل نبینن . من خودم و در برابر خدا خوار و ذلیل میبینم.
حالا ۴قرون از من بیشتر داره ،دلیل برتری او نیست که. دیدی بعضی فقیرا نسبت به پولدارا چجوری کرنش میکنن گردن کج میکنن،
میگه اونجوری نباش.
این حرف فکر نکنی مال طبقه پایین جامع است ها ، درباره من و شما هم هست.
اگه پولدار میبینیم خوار و ذلیلانه جلوش وا نستیم .نگیم حالا هرچی تو بگی حقه .
هر چی خدا بگه حقه. هرچی پیغمبر بگه حقه. هرچی مولا علی بگه حقه .
نه اینکه این چون پولش از من بیشتره ،هرچی بگه درسته .چرا اینا بزرگ منش هستند؟
اتکالا علی الله ،چون تکیه شون به خداس.چقدر این کلمات قشنگه.
این آدم فقیر اصلا مقابل پولدار کرنش نمیکنه، چون میگه من تکیه ام به خداس، تو کی هستی من بیام دست گدایی جلو تو دراز بکنم .
قصه اون کسی که زنش میگفت برو از پیغمبر پول بگیر. میومد تو مسجد ، پیغمبر میفرمود: هر کسی از ما چیزی بخواهد ما به او عطا میکنیم ،
اما اگر ازما نخواد خدای تبارک و تعالی او رو بی نیازش میکنه .
سه روز پشت سر هم اومد مسجد بگه آقا رسول الله اینجوری گفتن ، آخرش هم رفت و به فکرش اومد بره تو بیابون ۴ تا خار و خاشاک جمع کنه آورد فروخت.
و خورد خورد فکرش افتاد بره تبری تیشه ای اجاره کند بعد رفت هیزم جمع کرد. آورد فروخت شد پولدار .
جلو دیگری دست دراز نکنم گردن کج نکنم ، تو تکیه ات به خدا باشه از ذخایر الهی بخواه از اون پولی که دست خداس بخواه .
یه سری جذامی بودن ،جذامی ها بخاطر شرایط جسمانی که داشتن و واگیر دار هست بیماری شون ،
و لذا جذامی ها رو تو شهر راه نمیدادن اینهارو از شهر بیرون میکردن، اینها هم میرفتن خرابه ای جایی پیدا میکردن.
۲تا ۳تا ۵تا زندگی تشکیل میدادن یه وقتایی هم مردم میخواستن صدقه بدن میومدن یه بقچه نون پرت میکردن برا اینها امورات شون اینجوری میگذشت.
چندتا جذامی نشسته بودن ،یهو چشم شون افتاد به امام حسین علیه السلام.
آقا اباعبدالله سوار مرکب، داشت میرفت، اینا گفتن حسین و صدا بزنیم بیاد.
اون یکی گفت کریمه، بگی میاد .
اون یکی گفت نه نمیاد . گفت امتحان کنم،
یکی شون بلند شد صدا زد گفت های حسین ،
شما صبحها زیارت عاشورا میخونید میگید یا اباعبدالله دارید صداش میزنید دیگه
گفت ما سفره پهن کردیم میای با ما بشینی سر سفره ؟ یهو دیدن آقا اباعبدالله مهار اسب و گرفت ، صدای جذامی شنیده از اسب اومدپایین
سمت جذامی ها حرکت کرد نشست سر سفره اینها .جذامی ها هم مونده بودن
حسین نوه پیغمبر مگه میشه بیاد سر سفره ما یعنی انقدر تواضع داره .
آقا فرمود من شرمنده ام ببخشید روزه ام امروز
روزه نبودم از طعام شما میخوردم ، حالا شما منو دعوت کردید منم باید شمارو دعوت کنم شما هم فردا مهمان من.
حالا اون کسانی که هیچ کس در خونش به روی اونها باز نمیکنه ، ببین آقا داره دعوت شون میکنه .
اینا گفتن یا حسین ما فردا مهمان شما .آقا فرمود بله .
انقدر اینجا صدا میزنیم یا اباعبدالله
یه روز میبینی صدات زده تو کربلا رو به رو حرم امام حسین وایسادی دست رو سینت گذاشتی میگی السلام علیک یااباعبدالله
بالاخره انقدر میگی یه روز میبینی تو کربلایی دیگه
این جذامی ها اومدن آقا اباعبدالله غذای خوب برای اینها گذاشته بود ، قنبر غلام حضرت میگه دیدم
قنبر به ارث رسیده بود به امام حسین
میگه دیدم که این جذامی ها خجالت میکشن
از غذا بخورن تا اینکه دیدم مولام آقام اباعبدالله الحسین علیه السلام خودش اومد کنار این جذامی ها
نشسته با دست لقمه میگرفت به اینها میداد
حسین جان یا اباعبدالله ماهم تو رو صدا میزنیم ما هم دلها مون آماده شده
ماهم از راه دور میگیم شما هم ان شاءالله یه قدم بیاید
آقا اباعبدالله این نبود که فقط خم بشه صورت به صورت علی اکبر بزاره
روز عاشورا به همه ثابت کرد همون جوری که صورت به صورت علی اکبر میزارم
صورت به صورت جون غلام سیاهم هم میزارم
دیدن امام حسین خم شده صورتش گزاشته رو صورت غلام سیاهش