بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه چهل و هفتم
●نثار آقا حجت ابن الحسن صلواتی بفرستید.
حضرت صادق صلوات الله علیه میفرماید که : تفکر کن ای مفضل ، فکر کن ،
ببینید اکثر عبادت بزرگان اولیاء خدا همین تفکر بوده یعنی مینشستن ساعتها فکر میکردن رو همین خلقت ،
خیلی پیچیده نیست که مثلا چیز خاصی باشه و اینها ، برن روی هسته ایش فکر کن ، فیزیکشو فکرکنن ؟ نه، همین ظواهر دنیا ما اگر بهش فکر کنیم وقت کم میاریم .
حضرت صادق ببینید توی همین ظواهر ما رو داره سیر میده ، آقا می فرماید :
تفکر کن ای مفضل در خلق عجیبی که حق تعالی بهائم را بر آن مجبول گردانیده
که در هنگام مردن جثه خود را پنهان می کنه. موقع مرگش که میشه میره میره ،
یک جاهایی پیدا میکنه خودش رو گم میکنه ، خیلی عجیبهها .
و از مردم چنانچه مردم مرده های خود شون رو پنهان می کنن ،
اینها هم می بینی بدون تعلیم کسی یاد نداده، موقع مرگ خودت رو قایم کن ،
برو یه جا خودت رو ببر که مثلا کسی نباشه نبینتت این اصلاً خود به خود ،خودجوش
موقع مرگش که میشه میره جسدش رو جثه خودش رو یه جا پرت می کنه یه جا میندازه.
حالا تازه من دیدم بعضیاشونم میان خداحافظی میکنن.
انگار از علم مرگ خودشون باخبرن ، میرن روی یه سکو وامیسن بقیه خانواده ش میان فامیلاش میان باهاش خداحافظی می کنن ،
دست میکشن روی سرشون ، نازشون می کنن اینجوری با پوستشون با ناخن ،
حیوون ها میخوان مخصوصا درنده ها میخوان محبت کنن دندون میزنن به حیوون دیگه .
اینکه شما توی مقتل مثلا یه جاهایی می بینی حیوانات درنده اومدن به بدن آقا اباعبدالله الحسین دندون زدن،
این معنیش محبت بوده ، مثلاً این یه جور می خواسته اظهار علاقه بکنه ، اظهار ارادت بکنه.
داریم تو مثلاً مقتلها و اینجور چیزا که حیوانات اومدن اون شب عاشورا که تموم شدش اینا شام عاشورا یا بعدش ،
اینا میومدن دندان میزدن به بدن آقا اباعبدالله الحسین
این محبتشون رو میخواستن برسوننن ، حالا اینجا هم همینطور بعضی از این حیوونا
مثلاً میرن رو یه سکو وامیستن بقیه میان باهاش خداحافظی میکنن ، محبت میکنن
نوازش میکنن بعد میره گم وگور میشه .
پس حضرت میفرماید : اگر این نباشد پس در کجاست مردار وحشیان و درندگان و مرغها.
میدونی چقدر حیوون هست ، اگر مثلاً اینا نرن خود شون رو مخفی کنن اگر اینجوری نباشه پس جسد اینا کجا میره ،
لاشه اینا کجا میره ، که هیچ یک به نظر نمیآید و اندک نیست که برای کمی پنهان باشد
بلکه اگر کسی گوید از آدمی زیادهاند راست گفته است،
تعداد این حیوونا ، تعداد این پرندهها اگر بخوا ی حساب بکنی از تعداد ما آدمیزاد بیشتره .
پس جسد اینا کجا میره جسد اینا چی میشه
جثه اینا کجا میره ؟
نمی بینی در صحراها و کوهها و گلههای آهو و گوزن و گاو کوهی ، بز وحشی وغیره
اینها از وحشیان و اصناف درندگان از شیر و پلنگ و گرگ و کفتار و غیر اینها
این همه حیوون و انواع حشرات زیر زیر زمین و روی زمین و فوجهای پرندگان ،
از کلاغ و کبوتر و اردک و غاز و مرغان شکاری و از جمیع اینها مرده و جیفه شما پیدا نمی کنی.
مگر نادری که یه صیادی شکار کرده باشه ، یه درندهی اومده این حیوون رو هلاک کرده باشه جسدشم رها کرده باشن.
والله بقیه کجا میرن چی میشه ، داستان چیه ،
هر یک از این حیوانات وقتی آثار مرگ رو در خودش احساس میکنه ،
در مواضع در یه جاهایی میره ، در یه جایی پنهان خودش رو مخفی میکنه و در آنجا میمیرند.
اگر چنین نبود باید صحراها مملو میشد از جسد و جثههای پرندهها ،
و اینها مملو میشد از جیفه اینها تا اینکه هوا را متعفن میکرد .
الان یه گربه رو مثلاً یه وقتی دیدی میمیره میندازن مثلا توی سطل آشغال،
شهرداری مثلاً یکی دو روز دیر کنه نیاد اینا رو خالی کنه ،
می بینی بوی گندش محله رو برمیداره ، حالا شما حسابش رو بکن ،
اگر این همه حیوون بمیرن جثه هاشون همین جوری پخش و پلا باشه ،
بوی این تمام شهر رو ، تمام آبادی رو متعفن میکنه و بعد طاعون میاد ، بیماریها به سبب اینها به مردم میرسه .
حضرت می فرماید: نظرکن یعنی نگاه کن یعنی فکرکن که دفن کردن مردهها .
مردگان که بنی آدم در اول عالم تو قصه ی کشتن قابیل هابیل را
و در پیدا شدن دو مرغ که یکی دیگری را کشت و در خاک پنهان کرد ، آموختن .
این فرزندان حضرت آدم نمیدونستند بعد خدای متعال چیکار کرد ؟
یه قرابی رو آورد، قراب حالا تو پرانتز براتون میگم .
بعضیا قراب رو اینجور میگن که دو تا پرنده بودن اومدن یکی زد یکی رو کشت،
بعد شروع کرد اونجا جلوی قابیل اون یکی که کشته شده دفنش کرد ،
مثلاً زمین رو حفر کرد بعد قابیل وقتی این رو دید یاد گرفت.
بعد دیگه چون بدن هابیل رو هی میزاشت رو دوشش از این ور میبرد به اون ور،
از این یه هفته دو هفته همینجوری بدنش کار کرد جابجا کرد مستاصل شده بود ،
خدا دستش رو گرفت که اینجوری کن از حضرت آدمم میترسید که یه وقت مثلاً بو ببره
حضرت آدم این رو نفله کنه ، بالاخره اومد و اینها. میگن اولین معلم بشریت مثلاً این دو تا پرنده بودند.
ولی امام صادق علیه السلام اینطور نمیگه ، حالا اینجا هم من باید برم عربیش رو نگاه کنم ببینم حضرت صادق اینجا چی فرمودن ،
شاید تو ترجمه اشتباه شده باشه ولی به هر حال اینکه امام صادق علیه السلام میفرماید :
قراب منظور دو تا پرنده نبودند ، منظور جبرئیل بود.
بعد کلمه شم میزنه به غریب غریب یه قرابا یعنی یه غریبه ای ، یه کس نا آشنایی در جلو چشم قابیل آشکار شد ،
بعد خود جبرئیل بدن هابیل رو گرفت از دست قابیل ،
چون میگه هابیل یکی از اولیای خدا بوده ، اوصیا بود ، وصی بوده
اصلاً شایسته نیست که قابیل بدن هابیل رو دفن بکنه.
این جبرئیل همون غریبهه اومده بدن هابیل رو گرفته از دست قابیل ،
بعد خود جبرئیل متولی کفن و غسل و دفن هابیل شده .
قابیل این گوشه وایساده نگاه کرده بعد پا شده رفته دنبال کار خودش،
تمام این ضمیرهایی که در قرآن هست ، کلمه هست همه رو برمی گردنه به جبرئیل
همه یعنی تمام این کارها توسط جبرئیل انجام شده.
حالا ببین اونجا که جناب فرزندان آدم نمیفهمیدند ولی حیوونها متوجه میشن میدونن چیکار بکنن .
حضرت صادق اینجا می فرماید : حق تعالی چگونه آن را طبیعی حیوانات گردانیده
تا مردم از مفسده جیفه ایشان نجات یابد البته یه وجه جمع دیگه ای هم هست که انشالله بماند.
روز چهارشنبه است متعلق است به امام کاظم امام رضا و امام جواد و امام هادی
هدیه کنید به این چهار تا امام یه صلوات بفرستید
ایام هم متعلق به حضرت رضاست یعنی اگر بخوایم حساب بکنیم این ایام دهمش ولادت بوده
بیست و سومم که زیارت مخصوصی حضرت رضاست به نقلی هم شهادت حضرت رضا
امروزم مهمون امام رضاییم ما دلامون یه سرببریم حرم علی بن موسی الرضا
ثامن الحجج غریب الغربا معین الضعفاست
این رو دیشبم گفتم یه اشارهی کردم این پدر خود حاج آقا مرتضی می فرمودند که
یه مداحی بود حالا اسمشم میاره که این مداح ایشون میفرمودند
یکی از اون مداحهای واقعی بوده به معنای واقع مداح بوده می گفت ایشون تو عالم خواب دیده بود تو حرم امام رضاست
بعد میگفته تعجب کردم چرا اینقدر خلوته میگفت اومدم دیدم قبر حضرت رضا هیچ زائری نداره جز یه نفر
اونم میرزا عبدالعلی تهرانی پدر آقا مرتضی آقا مرتضی
میفرمودن از اینجا معلوم میشه هنوزم الانم امام رضا غریبه
غریب یعنی زائراش زائری که با معرفت اومده باشه کمه
اما شما ها الحمدالله زائرای با معرفت حضرت رضاید
دلاتون رو از اینجا روانه حرم بکنید مثل پروانه که دور شمع می چرخهها
گرد این حرم بچرخونید دلاهاتون رو
بگید یا حضرت رضا ما میخوایم امروز صبح زائر شما باشیم
ما اگر بخوایم یه هدیه ناقابلی برای شما بیاریم این اشک چشم ما هست برای جد غریب شما حسین
ما اینجا میشینیم چند مرتبه می گیم
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
یا امام رضا همون روضههایی که خودت به ما یاد دادی ما همون روضه ها رو میخونیم ناله میزنیم فرمود
یابن الشبیب ان کنت باکی الشی فبک للحسین بن علی بن ابیطالب
اگر خواستی گریه کنی چیزی اشکی اگر میتونی گریه کنی
برای جد غریبم حسین گریه کن که فرمود اگر گریه کردی برای جد غریبم حسین خدا
غفر الله ذنوبک خدا گناهانت رو بیامرزه
کبیراً او صغرا کثرا ام قلیلاً
صل الله علیک یامظلوم یااباعبدالله
از حرم تا قتلگاه
زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
حسین جان عزیز دل فاطمه
براتون گفتم حیوانات اومدن فرمود فضه میگه به خانم زینب گفتم بی بی جان برم شیرها رو صدا بزنم بیان از بدن
چون شنیدم دوباره می خوان اسبها رو نعل تازه بزنن
اومد شیری رو صدا زد میگه این شیره دور قتلگه هی طواف می کرد اسبها می اومدن
تا چشمشون می افتاد به این شیر فرار میکردن
خود لشگر عمربن سعد به تعجب افتاده بودند
فدای اون بدن تکه تکه پاره پاره اما چشم زینب به این بدن افتاد و ناله زد
صلاه علیک الی السماء یا رسول الله هذا حسین و مرمع بدماء
حسین جان حسین جان حسین جان