حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

? توحید مفضل

✨️جلسه چهل و نهم

 

●هدیه کنید محضر آقا امام زمان علیه السلام ارواحنا له لفدا صلواتی بفرستید.

بحث در رابطه با هوش و ذکاوتی که خداوند به بعضی از حیوانات داده، حضرت صادق صلوات الله علیه می فرماید :

و روباه یکی از اون حیواناتی است که خدا بهش هوش و ذکاوت داده،

وقتی طعمه به دستش نیاید ببین چیکار می کنه. خدای متعال این حیوون رو ضعیف خلقش کرده،

۱۱ کیلو بیشتر وزن نداره ، حیوونی که ۱۱ کیلو وزن داره ببین چه فکری بهش داده چه حقه ای بهش داده ، چه زیرکی بهش داده ،

حضرت صادق علیه السلام می فرماید :

وقتی طعمه به دستش نمیاد خودش رو به روش مُرده می‌ندازه شکمش رو باد می کنه ،

چجوری به حیصیتی که مرغی از اون می گذره پرنده ها میان از روش رد میشن ،

هی میگن این الان مرده نمرده هی رد میشن که آخر سر گمان می کنن مرده ،

یکجوری خودش رو به مرده بودن میزنه  یکجوری بدون حرکت خودش رو می‌ندازه

این مرغ ها طفلکی ها فکر میکنن مرده پس به طمع اینکه بپرن این پرنده ها و لاشخورها این رو بدرند.

کلاغ میگه برم چشمش رو دربیارم بخورم ،  اون یکی یه چی میگه …

از گوشت او بخورند بر جثه ی او می نشینند.

میان می شینن رو شکم روباهه ، آنگاه روباه می جهد و آن را شکار میکند.

پس خداوند او را محتاج به روزی گردانیده و او رو نطق و عقل نداده،

طبع آن را برای تحصیل روزی بر این اصناف روباه ، روباه بازی مجبور گردانیده.

خدا چجوری خلقش کرده ؟ مَکّار خلقش کرده ،

زیرا که روباه توانایی که سایر درندگان دارند در مقابله و معارضه با شکار خود مانند شیر و ببر و پلنگ و امثال آن ها را ندارد.

شیر می‌بینی چثه ی قوی داره چنگال قوی داره، چی داره و از این حرفا

قدرت شکاریش بالاس ، اما روباه ضعیفه .

در عوض این خدا بهش حیله داده، حقه هاش و مثل هاش زیاده ،

مثلا میگن یه روز سلطان جنگل شیر، مریض شده بود

همه ی حیوونا اومدن برای عیادت ، گرگ خب با روباه یه خورده مخالفه ، میگن روباه از خانواده ی سگ ها شمرده میشه.

میگن همه حیوونا اومدن عیادت ، گرگ گفت: من سِعایت می‌کنم غیر از روباه همه اومده بودن جز روباه.

گرگ گفت من زیرابزنی می‌کنم پیش شیر ، گفت اعلی حضرت ببین همه اومدن جز روباه ،

این مکاره این حیله گر این منافق. حواست باشه دیگه میاد دور و ورت می پلکه بدون که با کی طرفی ، شیر گفت باشه. ،

شیرم که عقل نداره عصبانی شد . روباه ساعتی بعد پیداش شد.

گفت ای خبیس شناختمت ، گفت چی رو شناختی گفت الان میای؟

همه ی حیوونا اومدن تو الان میای ، روباه که فهمید گرگ که پیش شیر بوده سعایت کرده،

گفتش به شیر قربون دُمِت برم قربون سرت برم من رفته بودم دنبال طبیب ، برای دوای درد تو،

من اصلا اگه دیر کردم می خواستم دوای علاج تو رو بپرسم ، گفت خب دوای درد من چیه؟ طبیب چی گفت؟

گفت طبیب به من گفت ، علاج درد شیر سه تا غده هست در ران گرگ ،

این سه تا غده رو اگه از ران گرگ دربیاره بخوره خوب میشه.

شیرم که عقل نداره پرید با همون نقاهتش یه پنگال زد به گرگ و گرگ رو به زمین انداخت،

خلاصه از ران گرگ چیزی درآورد و خورد . روباه دید که گرگ داره لنگان ، لنگان میاد گفت اینم عوض اون زبون درازی که کردی،

زبون درازی نکن تا جونت در امان باشه ، دور وبر شیر خیلی روباه می گرده میدونید چرا؟

خیلی زرنگه میره حیوونای دیگه رو می کشونه میاره تو منطقه ی شیر ، شیر طعمه رو می گیره می خوره به اندازه ی مصرفش،

بعد که سیر میشه میره کنار ، بعد روباه میاد جلو.

پس حکیم علیم به عوض اون توانایی خب می تونست شیر خلقش کنه نکرد ،

ضعیفه ۱۱ کیلو بیشتر نیس اصلا هیچی نداره این روباه .

مزید فکر و فتانت و زیرکی به او ارزانی داشته که معاش خود رو بتونه تحصیل بکند.

خدای متعال بحق محمد و آل محمد این کلمات امام صادق علیه السلام رو مایه ی نور و مایه ی عبرت و مایه ی تأمل قرار بدهد.

هدیه به امام صادق علیه السلام صلواتی بفرستید.

واقعا این کلمات اولیاء خدا، و امام صادق نور است و نورانیت هم برای ما خواهدداشت.

خب روز جمعه چند جمله عرض مصیبت خدمت امام زمان علیه السلام عرضه بداریم

یا ابن رسول الله جد غریب شما رو بین دو نهر تشنه سر ازبدن جدا کردن

به گونه ای که شما هر صبح و شام گریه میکنید

فرمود: یا جداه صبح و شام برات گریه می کنم  اگر اشک چشمم خشک بشه برات خون گریه می‌کنم

فرمود عرضه داشت یا امام زمان علیه السلام کدوم مصیبته که شما براش خون گریه میکنید

میگه دیدم امام زمان علیه السلام منقلب شد سرش رو پایین انداخت ،

میگه عجله کردم در جواب به امام زمان علیه السلام گفتم آیا مصیبتتون علی اکبر؟

ببین عزیزان من همیشه میگم مصیبت جناب علی اکبر خیلی سخت بوده

ماها یه چیز می گیم و یه چیز می شنویم اولین جایی که دارد امام حسین علیه السلام بلند بلند گریه کرد بالاسر بدن شریف علی اکبر بود

یعنی یه حالی پیدا کرده بود امام حسین علیه السلام

امام زمان علیه السلام فرمود اگه عموی ما علی اکبر هم بود بر این مصیبتی که من میگم خون گریه می کرد

میگه من پیش خودم فکر کردم خب حتما علقمه س اون ساعتی که اقااباعبدالله الحسین وارد علقمه شد

دید بدن برادرش عباس روی زمین منتها دستی بر بدن نیست

این بدن اینقدر تیر خورده به مانند خارپشت دیدید چقدر تیغ در بدنش هست

اینطور نیزه ها فرو رفته در بدن این صحنه رو که امام حسین دید

اینجا دیگه عنان از دست دادصدا زد برادرم حسن که از دست رفت نگفتم کمرم شکست

اما اینجا تو علقمه میگم کمرم شکست

امام زمان میگه اگر عموی ما عباس هم بود براین مصیبت خون گریه می کرد

من گفتم دیگه حتما گودال قتلگاهه اون ساعتی که امام حسین علیه السلام دست و پا می زد

تو گودی قتلگاه ملائکه ها به صدا درومدن به جوش و خروش افتادن پیش جبرئیل گفتن

یا جبرئیل این حسین حبیب خداست چرا یاریش نمی کنن؟

خدا همه ی ملائکه روجمع کرد گفت ملائکه ی من نگران نباشید نگاه کنید

نگاه کردن دیدن یه نور در عرش الهی

گفتن خدایا این چه نوریه گفت این قائم من هست این امام زمان من هست

من به این انتقام می گیرم تا ملائکه ها آرام شدن

میگه من فکر کردم اون گودال قتلگاه بالاترین مصیبته

امام زمان فرمود اگر جد غریب ما حسین هم بود بر این مصیبت خون گریه می کرد

دیگه دیدم ذهنم اجازه نداد به چیزی گفتم آقا پس کدوم مصیبته؟

امام زمان علیه السلام سر بلند کرد فرمود اسارت عمه جانم زینب کبری!

صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

تو این اسارت ها خیلی حرف است خیلی روضه است

امروز من یه گوشه ش رو میگم شما ناله بزنید صبح روز یازدهم اهل بیت رو خواستن سوی کوفه ببرن کدوم کوفه؟

همون کوفه ای که یاابا عبدالله خاطرات خوشی ازش تو ذهن نیست

همچین که آغاز حرکت شد یه مرتبه زینب دید یه عده از این عرب ها دارن میان جلو

فرمود:پ چه می کنید گفتن می خواییم بچه ها رو سوار کنیم

بی بی زینب صدا زد یاعمرسعد ما خودمون سوار می کنیم به این عرب ها بگو کنار وایسن

عمر سعد دستور داد همه کنار رفتن زینب و کلثوم این دو تا بچه های علی دخترای زهرا  دست به دست هم دادن بچها رو سوار کردن

آماده ای یانه

یه وقت دیدن زینب دست خواهر رو گرفته کلثومش رو سوار ناقه کرد

ناقه بلنده یکی باید زانو بزنه کجا رفته علی اکبر کجاس عباس زانو بزنه

زینب دور وبر رو نگاه کرد دید یه محرم نیست که دستش رو بگیره

روش رو کرد سمت گودال گفت حسین جان داداش پاشو ببین زینبت داره میره

شمر با تازیانه ایستاده امان امان بعضی از اساتید فرمودند

من عرضه می دارم شما هم گریه کنید روش رو کرد سمت نجف صدا زد بابا یا علی پاشو

تو عالم معنا دیدن علی دست دخترش رو گرفته حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *