بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه سی و نهم
●هدیه بفرمایید محضر امام زمان ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید.
حضرت صادق صلوات الله علیه در ادامه مبحث میفرماید که :
نمیبینی که درازگوش چگونه تن در میدهد به آسیاب کردن و بار برداشتن ،
با آنکه می بیند که اسب از این خدمت معافه.
می بینی اسب نه بار برمی داره نه آسیاب میکنه ولی این تن میده این باید انجام بده ،
اون معافه ولی این باید انجام بده ، این لجش بگیره بگه چرا اون مثلاً اینطور سواری فقط میده اونجوری خوشگل باهاش رفتار می کنی؟
چرا با من اینطوری میکنی؟ من قبول ندارم این حرفا رو،
من قبول ندارم ببین چطور تن میده به این و مثلاً میبینه اسب از اون خدمات معافه ،
و به رفاهیت میگذرونه ،خیلی خوش و خرم است و شتر با این توانایی که اگر عاصی شود شتر رو دیدید کینه بگیره ،
یا اینکه مثلاً اعصابش به هم بریزه جمعی کثیر از مردان قوی به آن مقاومت نمیتونن بکنن.
اگر صدتا مرد جنگی بیاد اون رو حریف نیست. چگونه همین شتر که اگر اونجوری بشه این همه مرد بیان نمی تونن ،
چطوری همین شتر مطیع و منقاد یه بچه است ، یه بچه رو میزاری پشتش می بینی این شتره از این بچه حرف شنوی داره، حرف گوش میکنه.
گاو با این قوت چطوری طاعت صاحبش رو میکنه،
ابزار می ندازن به گردنش میگن برو شخم بزن، شروع میکنه به شخم کردن.
چجوریه اینا با اون زوری که دارن، با اون هیکلی که دارن حرف یه بچه رو گوش می کنند.
و اسب عربی نجیب ، اسب عربی نجیب علم و شمشیر و نیزه رو متحمل میشه برای موافقت صاحبش،
برای اینکه صاحبش راضی باشه میره تو دل دشمن شمشیر میخوره ، نیزه می خوره .
توی فیلم مختار دیدی نشون می داد طرف برای اینکه مثلاً این رو سوار اسب بود،
مختار داشت می جنگید کوتاهم نمیاومد ،ولم نمیکرد نشست کمین کرد،
نشست شمشیرش رو برد بالا زد پای اسب قطع شد که مختار رو از روی اسب بیاره پایین.
ببین پای اسب میرفت ،دست اسب میرفت یا مثلاً چشم اسب تیر میخورد
با این حال می بینی میره تو دل دشمن برای موافقت صاحبش، برای اینکه دل صاحبش رو به دست بیاره.
و گله گوسفند چندتاست ، یهو می بینی پونصد تا گوسفند ، یه نفر یه چوپون ،
میاد این گله گوسفند رو میچرونه ، اگر بخواد اینها پراکنده بشن حرف گوش نکنن .
هر گوسفندی بره یه طرف کی می تونه بره دنبال اینا ؟
کی می تونه اینا رو به دست بیاره . اگر و همچنین امام صادق میفرماید :
جمیع اصناف حیوان که مسخر فرزند آدم گردیده نیست
مسخر شدن آنها برای آدمی ، چرا اینها مسخر ما هستند خدا توی قرآن میگه ؛
سخر لکم ، خدا مسخر کرده است برای شما
ما فی السماوات و ما فی الارض
ما هر آنچه که در آسمان و زمین هست این هم بخشی شونه
چرا حالا گوسفندا مسخر ما هستن؟
گاو مسخر ماست، این درازگوش چرا میفرماید این نیست ،
مگر اینکه اینها صاحب عقل و تدبیر نیستند اگر خدا به اینها عقل داده بود ،
اینا صاحب تدبیر بودن یه چیزکی میفهمنا اما مثل ما آدمیزاد نیستند.
ماها چون عقل داریم تدبیر داریم هی میخوایم زیر آبی می خوایم هی دربریم.
مثلا یه جوری بشه فرارمیکنیم، میپیچونیم منتها ایناست ،
چون صاحب عقل و تدبیر نیستن میبینی همشون مطیع و منقادن
اینجوری تسخیر اگر اینا صاحب عقل و رویت بودند ،
هر آینه امتناع میکردند گوش نمیدادن ، گفت چرا من ببرم مرد حسابی من زورم از تو بیشتره تو باید ببری ،
به جای اینکه تو سوار اون درازگوش بشی ، دراز گوش سوار میشد می گفت یه دونم میزد پس کلش .
میزد که یالا سریعتر ، پس از اکثر حوائج بنی آدم تا آنکه شتر اطاعت نمیکرد کسی را که سرش را میکشد،
گوش نمیداد چرا سرم رو می کشی وگاو اگر عاصی میشد برصاحبش و گوسفندان پراکنده میشدند از نزد شبان خود
و همچنین سایر حیوانات اطاعت صاحب خود نمیکردند .
اینا در چه صورتیه اگر اینا عقل و تدبیر داشتند بهم می ریخت مملکت ،
دیگه هرج و مرج میشد . اما خدای متعال، خدای باری تعالی یه طوری قرارداده که ،
شما می بینی که همه اینها حرف گوش میکنن مطیعند، منقادن خیلی باید آدم خدا رو شکر کنه بگه الحمدالله .
مثلاً میگیریش میاری قربونیش میکنی گوشتش رو استفاده میکنی
اگر اینا صاحب عقل تدبیر بودن میفهمی خیلی هاشون میدونن که ،
مثلاً داری تو چاقو برداشتی داری میای سرش رو ببری
والله اگر اینا صاحب عقل و تدبیر بودن با هم توطئه میکردن ،
می گفتن فلانی اومد تو یه لگد بزن منم میفتم به جونش.
من یه وقت یه کلیپ دیدم نمی دونم خوک بود کرگردن بود چی بود
اومده بود توی مزرعه همین درازگوش عجلکم الله الاغ این اومد چنان حمله ای کرد به این کرگدن
یه جوری میزد ،یه جوری میزد اصلاً عجیب ، بعد گفتم خره دیگه اینجوری میزنه.
این اگر میافتاد به جون ماها ، ماها رو اینطوری میزد
زد به قصد کشتن ، اگر این مثلاً صاحب عقل و تدبیر بود یا مثلاً گاوش یا شترش یا خود گوسفندا ،
بعضی وقتا کلیپها هستش نشون میده یه دونه از این گوسفندا میره عقب
بعد میاد میزنه چنان به این آقا این دو متر میره رو هوا .
اگر اینجوری بود اصلا دیگه نمیشد هیچی بعد ما هم می نشستیم مثل خود گوسفندا فقط سبزی میخوردیم
فقط شاهی و تره میخوردیم ، این کره کجا بود قشنگ راحت وای میسته
میرن شیرش رو می گیرن میارن ، گاو همینطور بعد شما این همه لبنیات می بینی دوغ کره ماست چی چی..
اینهاهمه ش به برکت همین تسخیره ،
همین سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض خدای عالم این جهان رو در تسخیر.
ابر وباد ومه وخورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری
اگر اینها قرار بود یهو چموش بشن ، اگر قرار بود اینها یهو مثلاً افسار گسیخته بشن
نون مگه تو میتونستی بدستت بیاری میگیرن…
ابر وباد وماه وخورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری
همه از بهر تو این یه وقتایی این شاعرا یه چیزایی میگن ،
حاج آقا خسروشاهی می فرمایند ؛ اینها خودشون عرضه گفتن چنین شعرهایی رو ندارن روح روحالقدس به زبون اینها جاری میکنه.
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
بابا دیگه حیا هم یه چیزیه، انصاف هم یه چیزیه عالم همه دارن فرمان تو رو می برن
بعد تو نمیخواهی فرمان این خدا رو ببری تو نمی خواهی حرف این خدا رو گوش کنی
انصافت کجا رفته ، نمی خواهی چهار رکعت نماز درست حسابی بخونی .
پناه میبریم به خدای متعال .
خدای متعال انشالله به حق محمد و آل محمد از همه ما انشالله بگذرد
و همه ما رو انشالله در صراط مستقیم قرار بدهد.
از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است
صلی الله علیک یا اباعبدالله
یه وقتایی آدم ها اینقدر دوست داره حسرت می خورم خدا شاهده
مثلا می شینم فکر می کنم میگم چرا ما اینقدر از روضه حضرت رقیه غافلیم
یه وقتایی می شینیم فکر می کنم میگم چرا از روضه حضرت ابالفضل غافلیم
یه وقتایی میگم چرا انقدر از روضه حضرت علی اصغر غافلیم
اصلاً هر کدوم رو نگاه میکنم میبینم که بابا یه دستگیره الهیه
واقعاً این یک واسطه من دوست دارم با همه شما رو به امام حسین یه قدم نزدیکتون کنم
آقا اینها همه واسطه بزرگین
حالا امروز صبح دلاتون رو ببرم در خونه دختر سه ساله ابی عبدالله
اون دختر کتک خورده اون دختر تازیانه خورده استاد ما می فرمودند
آقا این به واقع نزدیکتره اگر کسی بیاد بگه که مثلاً
البته من بعضی روضهها رو که میشنوم خودم نمیپسندم
اینکه مقنعه از سر حضرت زینب برداشتن
روسری اینا رو من خودم نمیپسندم
اصلاً اینا با عقل جور در نمیاد از این زنان عرب این دختران عرب دو تا چادر سرشون داشتن
حالا این رو من یه وقتی مفصل براتون بگم همین دیدید مثلا یه سرتاسری حالت دشتاشه تنه شون میکنن
مثل مانتوهایی که الان مثلاً هستش و اینها یه دونم میندازن رو سرشون حالت عبا مانند داره
الانم بعضی زنا استفاده میکنن اونی که از سر این زنا برداشتن همون چادر دوم بوده نه چادر اول
بعد استاد ما می فرمود اینها اصلاً دستشون به زن و بچه امام حسین نرسید
اینا تا میومدن دست بزنن به زن و بچه امام حسین
اجنه اینها رو پرتاب میکردن مثلاً به میزدن اینا میافتادن اون طرف
اینا فقط با نیزه با شمشیر با غلاف شمشیر میزدند
ولی دستشون اصابت نمیکرد انقدر با شلاق و تازیانه و اینها زده بودند که تمام بدن اینها کبود شده بود سیاه شده بود
حالا امروز میخوام دلهاتون رو ببرم در خانه اون سه ساله ای که تا چشمش به سر بریده بابا افتاد صدا زد
بابا زبان حال دارم برات میگما درسته هزار و نهصد و پنجاه زخم رو بدنت بود
بابا اما اندازه همون زخم شمشیر و نیزه اثر تازیانه و کبودی رو بدن دخترته بابا
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
حسین جان فدای دختر سه ساله بشم
صدا زد بابا هر دختری باباش از سفر برمیگرده براش دسته گل میاره
دست گل رقیه کبودیها و بنفشه های بدنشه
بابا میبینم موهاتم بهم ریخته
بابا موهای دخترم بهم ریخته
موهای تو توی تنور به هم ریخته
حسین جان حسین جان حسین جان