حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

💫 توحید مفضل

✨️جلسه شصت و دوم

 

● نثار آقا امام زمان علیه السلام یه صلوات بفرستید.

حضرت صادق صلوات الله علیه در مورد زنبور عسل صحبت می کند، می فرماید :

تفکر کن در امر نحل یعنی در کار زنبور ،

یعنی زنبور عسل و اجتماع آن ها در ساختن عسل و مهیا کردن خانه های مسدس ، مسدس  یعنی شش ضلعی،

ساختن این خانه های شش ضلعی و دقایق تیزهوشی و زیرکی که در آن ها بکار رفته میشه  به درستی که چون در عمل تامل نمایی ،

تو کار که نگاه می کنی تو کار این خانه های شش ضلعی در نهایت غرابت و لطافت است.

همشون یه اندازه س ، بخواییم یه کلمه بکار ببریم یه مهندسی بسیار بسیار حرفه ای !

تو کار که نگاه می کنی ، می بینی در نهایت غرابت و لطافته ،

و عمل آورنده ش و کارگرش رو نگاه می کنی می بینی عمل آورنده ش در غایت شرافت و لطافت و منفعت.

 

امّا فاعلش رو ، یعنی کارگرش رو کی داره این کار رو انجام میده؟

 

اون رو که نگاه می کنی می بینی در نهایت نادانی و قواوت است.

 

خود زنبور در نهایت نادانیه ، ولی عملش عالی و بیست وقتی نگاه می کنی متحیر میشی ،

 

که این زنبوری که در نهایت نادانی است که خود را ادراک نمی تواند کرد.

 

زنبور خودش نمیدونه که کی هستش ، خودش خودش رو نمی تونه درک کنه،

 

چه جای امور دیگری که بیاد این خونه هایی به این شکل بسازه.

 

این امر رو چه نتیجه ای می گیریم؟

 

این خونه ها حرفه ای و خودش اینجوری این امر دلیل است ؛ درنهایت وضوح بر اینکه ثواب و حکمت در این صنعت از زنبور نیست.

 

بلکه از عالِم به جمیع امور مقدر کل مقدور است. که طبع اون حیوون رو بر این صنایع غریبه مجبور گردانیده .

اون مال خداست که اینجوری اومده برای این حیوون قرارداده ،

تا برای مصالح بنی آدم بیان عسل تولید بکنن و این چیزها خب این مهم بود، ان شاءالله آدم تفکر کنه.

تامل کنه صبح عسل خوردید یه چند دقیقه قبلش فکر کنید، خیلی عجایب عجیبی هست در خلقت زنبور عسل،

و کتاب ها نوشته شده از جمله کتاب ها که بنده هم دارم ، کتابی است بنام زنبور عسل موریس مترلینک ،

که خیلی جالب و قشنگ نوشته ، علمای دیگه هم نوشتند مطالب جمع آوری کردن،

در مورد حشره ای که خیلی به چشم ما نمیاد ولی کارش بسیار کار عجیبیه ،

بعد این اجتماعشون خیلی عجیب و غریبه اینکه مثلا یه شهر بزرگی که ما داریم الان، هر کی یه پستی داره کاری داره؛ شغلی داره،

یه حرفه ای داره ، اینها هم هر کدوم یه کاری و یه وظیفه ای برن آقا کجا چی بیارن چی نیارن، یه کدوماشون تخطی بکنه،

اشتباه بکنه خطا بکنه خیلی شدید برخورد می کنند تنبیه میشن.

حتی بعضی از اینا اسم های خاصی دارن ، یَعسوب میگن که وایمیسن جلو در بو می کنن دونه دونه زنبورایی که میان تو.

یعسوب بو می کنه اگه ببینه زنبور بره یه بوی دیگه بده تنبیه می کنه ،

دو تا شاخ داره با شاخ میزنه تو کمر زنبور خطا کار از وسط دو قسم می کنه.

میگه برای چی اینکار رو کردی ؟ اونجا جلو کندو وایمیسه کاملا برخورد می کنه.

وبرخوردهای شدیدم میکنه ، اگر تو کارت رو درست انجام بدی میگه بیا برو داخل.

از این جهت هم به آقاامیرالمومنین هم میگن یعسوب الدین ، که روز قیامت که وارد می شین اونجا می بینید

آقا امیرالمومنین دونه دونه رد میکنه اونایی که بوی محبت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رو بدن .

اونا میندازه این ور ولی اونایی که بوی گند بده قلبشون دشمنان فاطمه زهرا ،

اونایی که فاطمه لعنشون می کرد تو قنوتشون

از اون بوها بدن امیرالمومنین میگه آتش بگیرش میگیرش می ندازه جهنم.

این رو از این جهت به آقا امیرالمومنین میگن یعسوب الدین .

خدا بحق آقا امیرالمومنین علیه السلام ما رو جزء سهدا قرار بدهد.

امروز روز دوشنبه س روز آقا امام حسن مجتبی و آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام است

اگه اجازه بدید دل هاتون رو ببرم مدینه ی منوره در خانه ی امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن علیه السلام خب باید روضه هاش خونده بشه به جهت اینکه دل مادرش فاطمه سلام الله خشنود میشه

بارها مکرر عرض کردم خدمتتون این وصال شیرازی وقتی چشماش معیوب شده بود

آب مروارید آورده بودن دکترا گفته بودن که باید وصال رعایت کنی اگه نکنی کور میشی

این دوباره رعایت نکرد شروع کرد به نوشتن و اینها تا آخر الامر کور شده بود

بعد عرضم به خدمتتون وصال گفت

من نشسته بودم یه لحظه توسل کرده بودم و در عالم توسل آقا رسول الله رو دیدم

آقا رسول الله صلوات الله علیه فرمود ای وصال اگه می خوای خدا چشمات رو برگردونه برای حسنین من شعر بگو

وصال گفت پشت سر رسول الله خانم فاطمه ی زهرا رو دیدم که فرمود

وصال اگه خواستی شعر بگی اول برای حسنم بگو چون حسنم از همه مظلوم تره

حالا شمام اگه می خوای دل مادرش رو بدست بیاری برای حسنش یه ناله بزنید

صدای ناله تون رو ملائکه میبرن به مدینه

الان که طلوع آفتاب هم هست این صدای شما تو قبرستان بقیع می پیچه

امام حسن مجتبی زائر داره درسته زائرش اونجا نیست ولی اینجا داره آقا رو زیارت میکنه

از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد

آن تشت را زخون جگر باغ لاله کرد

خونی که خود در همه عمر از گلو بریخت

یا امام حسن دل را تهی زخون دل چندساله کرد

تا صدا زد کنیزا برید زینبم روصدا بزنید

خواهر اومد بالای سر یه نگاه به صورت برادر انداخت دید وضع

وضع نامطلبوبیه ناله ی زینب بلند شد گفت زینبم حسینم رو بیار همه خواهرا و برادرا جمع شدن

زینب درید معجر و آه جکر کشید

کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

یه مرتبه صدا بزنه زینبم تشت رو بیار آماده اید یا نه مهمونای امام حسن

مهمونای قبرستان بقیع بگم ناله بزنید سر رو میان تشت آورد

یه مرتبه دیدن پاره های جیگرش ریخت داخل تشت

اینجا زینب پاره های جگر دیده ناله زده اما همین خانم یه تشت دیگه هم دیده

اما این تشت با اون تشت زمین تا آسمون فرق داره چرا

چون تو اون تشت سر بریده برادرش رو دید اون نانجیب با چوب خیزران اینقدر به لب و دندان حسینش زده

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *