بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه چهل و سوم
● هدیه بفرمایید محضر آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا صلواتی رو محبت کنید .
حضرت صادق علیه السلام بعد از اینکه فیل رو و نشانههایی که در فیل هست رو ذکر میکند ،
میفرماید : تفکر کن در خلقت زرافه .
اون فیل بود که سرش گردن نداشت سرش چسبیده شده بود به بدنش.
حالا نگاه کن در خلق زرافه ،
و اختلاف اعضای آن ، ببین این اعضاش چقدر با هم مختلف هستند .
و مشابهت هر عضوی از آن حیوان به یه حیوان دیگه
زیرا که سرش سر اسبه ، مثل سر اسب میمونه .
گردنش به مانند گردن شتر میمونه سمش به مانند سم گاو میمونه ،
و پوستش به مانند پوست پلنگه.
ببین یه حیوان انگار ترکیبیه ، که بعد خود علامه مجلسی میفرماید ؛
به خاطر همین تو لغت فارسی به زرافه میگن ، شتر گاوپلنگ .
تو کتب لغت گفتن که فرزندی که گرگ از کفتار به هم میرسونه بهش میگن سمع.
و مانند ماران به مرگ خود نمیمیرند و در دمیدن به پرواز از مرغ پیشی میگیرد
و جستن آن از ۳۰ ضرب بیشتر میباشد.
میخواد بگه که ممکنه که این ،
حضرت فرمودند که : گروهی از جاهلان فکر میکنند گمان بردند که ،
مجامعت چند نوع از حیوان سبب زرافه شده.
بعد حضرت می خواد بگه که این فکر ، فکر غلطه.
یعنی این حیوان ترکیب مثلاً چند تا حیوانه ، نه این خودش یه خلقتیه ،
این خودش یک نوع حیوانیه .
نه اینجور نیستش که ترکیب مثلاً چند تا حیوان ،
بله شما نگاه میکنی میبینی گردنش شبیه شتره ، سرش شبیه سر اسبه ،
ولی خودش یه خلقت جداگانه ایه.
بعضی از حیوانات رو مثلاً پلنگو برمی دارن ذبح می کنن مثلا برا پوستش.
مثلا خود فیل رو ، از این بعضی از استخون هاش ، عاجش استفاده میکنن.
اینجا امام صادق میفرماید :
بعضی ها فکر می کنن که اینجوری ، گفتن سببش اینه که ، چون اصناف حیوانات صحرایی بر سر آب جمع میشن
میگن خب چند نوع حیوون میان سر آب ، چند صنف آنها با یک ماده مقاربت میکنند
این حیوان به وجود میاد . مثلا اینا اینطوری فکر می کنن.
هر عضوی از آن به حیوانی شبیه میگردد و این سخن از جهالت قائلش هست.
این از نادونی اونی که این حرفو میزنه ، و از قلت او به قدرت خالق عالم جل شانه هستش.
زیرا که هیچ صنفی از حیوانات با غیر از صنف خودش جمع نمیشه ،
هیچ صنفی از حیوانات با صنف دیگر از حیوانات جمع نمیشه.
چنانکه میبینی مثلاً گرگ با گوسفند جمع نمیشه ،
یا مثلاً پلنگ با اسب جمع نمیشه ، چنانکه میبینی اسب بر شتر نمیجهه و شتر با گاو جفت نمیشه.
مثلا اینطوری نیستش که شتر بره با اسب خانم ازدواج کنه .
اینطور نیستش که ، منتها یه چیزی هست اگر حیوانی در شکل با حیوانی شبیه باشد ،
گاهی با هم جمع میشن . مانند درازگوش که با اسب جمع میشه .
و از میان اونها قاطر به دنیا میاد ، و گرگ یه وقتایی با کفتار جمع میشه ،
گفتیم ازش چه بچهای به دنیا میاد ؟ سمع.
و حیوانی که از میان اینها به هم میرسد اگرچه به هر دو حیوان شباهتی دارد ،
می بینی هم به اسب شبیه ، هم به درازگوش شبیهه.
اگرچه به هر دو حیوان شباهتی دارد اما چنان نیست که مانند زرافه هر عضوی از آن شبیه به حیوانی باشد.
بلکه مجموعش یعنی مجموعه قاطر ، به مجموع اون دو حیوان شبیه.
نگاه میکنی سرش انگار هم سر اسبه هم سر مثلاً درازگوشه .
نه اینکه بگیم سرش سر دراز گوش پاهاش پای اسبه ، نه.
نگاه میکنی انگار هم اسبه هم درازگوشه. مجموعش به مجموع اون دو تا حیوان ، چنانچه استر سر و دم و گوشها و سمهاش یه حد وسطی داره ،
در میان این اعضا از اسب و درازگوش حتی آوازش ،
حتی آواز قاطر گویا ممزوج شده از آواز اسب و درازگوش .
هی گوش بکنی صداشو ، هم میگی صدای درازگوشه هم میگی صدای اسبه.
این دلیل است بر آنکه زرافه از این حیوانات ، حیوانات مختلفه به وجود نیومده.
خود اینی که من الان بهت گفتم در مورد قاطر،
خود این دلیل بر اینه که زرافه از حیوانات مختلف به وجود نیومده.
خودش یه خلقت جداگانه است.
بلکه این خلقی است از خلقهای غریب صانع بیچون و چرا ،
تا مردم را دلالت کند بر قدرت کاملش. زرافه رو میبینی هی بگو الله اکبر لا اله الا الله .
ببین خدا چیکار کرده ، این دلالت بر قدرت کامل خدا میکنه که ،
هیچ ممکن از اوندبیرون نیست.
خدا قادره که ببین چه جوری خلق بکنه یه حیوان خلق بکنه حیوان ترکیبی ،
و بدانند ، کی بداند؟
مردم ، مردم بدانند که خالق جمیع اصناف حیوانات یکی است.
این زرافه دلالت بر توحید خدا میکنه ، اگر خواهد اعضای چند حیوان را جمع میکند ،
میتواند کرد و اعضای حیوانات را متفرق میتواند ساخت.
و در خلقت هرچه خواهد میافزاید و آنچه اراده میکند کم میکاهد .
و آنچه اراده نماید قدرتش از آن عاجز نیست ،
و سبب ، حالا چرا گردنش ، شتر گاو پلنگ چرا این شتر گاو پلنگ گردنش درازه ؟
حضرت میفرماید : این به خاطر اینه که منشا و به دنیا اومدن و مراعات و چراگاه این حیوان بیشههاست ،
که درختهای بلند بسیار است ، پس محتاج به یک گردن بلند که به دهن خودش این برگ از درختا رو بکنه ،
با اون گردن بلندش و از میوههای اون درختا بخوره ، که تلف نشه .
این حیوون نیاز به اون گردن بلند داره چون تو جنگلها و اینهاست .
و لذا این از اون گردنش استفاده میکنه از اون درختهای بسیار بلند از برگهاش از میوههاش استفاده میکنه.
این خدای متعال اون حیوون زبون بسته رو هم هواشو داره.
اونچه که نیاز داره خدا بهش میده ، همونجوری که ما هرچی نیاز داشتیم بهمون داده ،
اون حیوانات رو هم خدا هرچی بهشون نیازشه داده .
بگیم الحمدلله خدایا شکرت .
خب روز جمعه است روزی که متعلق به آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا داره امام زمان علمامون اینطور فن نقل کردن فرمودند
امام زمان خیلی دوست دارند روضه عمو جانشون ابوالفضل العباس رو
امروز صبح من روضه آقا ابوالفضل رو میخونم انشالله دلهاتونو روانه کنید کرب و بلا
اگر شما یه چنین صبحی کربلا بودید
اول حتماً میگفتید برم حرم حضرت ابوالفضل
یه اذنی بگیرم یه اجازهای بگیرم بعد خورده خورده آروم آروم برم حرم آقا اباعبدالله الحسین
آقا ابوالفضل باب الحسین
هرکی میخواد ورود بر دستگاه حسینی داشته باشه از مقام ابوالفضل مدد میگیره کمک میگیره
امروز صبح شماها هم بیاید بریم حرم آقا ابوالفضل العباس
این یل ام البنین
خیلی خانم ام البنین دوست داشت
وقتی به دنیا اومد دادنش بغل خانم ام البنین
خانم ام البنین یه نگاه به صورت عباس کرد بعد یه نگاه به صورت مادرش کرد
به مادرش گفت مادر ببین خوابم تعبیر شده
خدا بهم یه پسر داده مثل ماه صورتش میدرخشه
بعد انقدر خوشحال بود یهو آقا امیرالمومنین اومد
آقا امیرالمومنین فرمود به من بدید این بچه من رو تا دادن بغل امیرالمومنین
امیرالمومنین معطل نکرد دست این بچه رو از توی قنداقه بیرون آورد
بعد شروع کرد بازوهاشو بوسیدن جلو چشم ام البنین
ام البنین گفت آقا دلم شور افتاد نکنه دستش عیب داره
آقا امیرالمومنین فرمودند خانوم این دستهایی که میبینی من دارم میبوسم یه روز در راه حسینم از بدن جدا میشه
این دستها بوسیده شد توسط امیرالمومنین
اما یه جا دیگه هم امام حسین بوسید
هی میومد یه چند قدم میرسید دستها رو برمیداشت از رو زمین میبوسید
مردم میگفتن قرآن پیدا کرده میبوسه اما همچین نزدیک لشکر شد
دیدن دستهای ابوالفضل رو از زمین برداشته
صل الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله سقای دشت کربلا ابوالفضل ابوالفضل
دستش شده از تن جدا ابوالفضل ابوالفضل
پشت یل لشکر من به خاک است ابوالفضل ابوالفضل
قد حسین بن علی تا شده واویلا واویلا همچین که رسید علقمه چشمش به عباس افتاد
نوشتن زار زار صداش به گریه بلند شد
الهی بمیرم برا دلت ابی عبدالله
خیمه هاش دیگه بی پاسدار شده
خیمه هاش دیگه بی علمدار شده
نشست به بالین عباس یه جمله ان شاءالله کربلا ناله بزنی
همچنین که احساس کرد برادر اومده
صدا زد حسین جان یه چشمم تیر خورده
یه چشمم سالمه
حسین جان دوست دارم برا بار آخر ببینمت
خونو از جلو چشمم کنار بزن دست ندارم برادر
والا به تو زحمت نمی دادم
خون رو از جلو چشم عباس کنار زد یه نگاه به برادر کرد
گویا لحظه آخر گریه کرده باشه
چرا گریه می کنی عباس
می خواد بگه حسین جان گریه من برا غریبی توئه داداش
آخه الان سر من تو دامن توئه داداش یه ساعت دیگه سر تو تو دامن شمره داداش
حسین جان حسین جان