بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه چهاردهم
●نثار آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا صلوات بفرستید.
حضرت فرمودند : ببینید هی چند خط آقا میگه مفصل مینویسه دوباره حضرت میخواد شروع بکنه میگه فکر کن
پس کار ما اینجا فکر کردنه ، ببین حضرت دوباره توصیه می کنه به فکر کردن آقا می فرماید فکر کن.
ای مفضل ، چرا مغز نازک را در میان لولههای استخوان مضبوط گردانیده ،
ببین این مغز رو در کجا خداوند متعال تهیه کرده، قرار داده تا اینکه این مغز حفظ بشه و ضایع نشه .
این خودش یه چیز ممکن هست مغز یه جا قرار می گرفت به محض اینکه یه ضربه می خورد، تموم میشه،
یه ضربه ساده ببین خدای متعال مغز رو درکجا قرار داده ، چرا خون سائل خون چه جوریه ،
سائله یعنی حرکت کننده است، جاریه درسته این خون سائل در رگها چی کار کرده،
محسور کرده ، زندانی کرده مانند آب که تو ظرفها جا داره .
حضرت میفرماید : مگر از برای آنکه ضبط کند این خون رو
نگهداره این خون رو که از بدن بیرون نره یا به جاهایی که نباید جاری بشه، جاری نشه .
این رو قرار داده کجا ؟ تو رگها .
ممکن بود این خون بدن چی باشه ول باشه، رها باشه ولی خدای متعال ببین انگار گذاشته توی یه تکه ظرف.
چرا ناخنها را در اطراف انگشتان قرار داده یعنی اطراف یعنی اون انتها، تو انتها قرار داده چرا توی این وسط نیست؟
چرا ناخن ها اینجا وسط دست نیست ؟ کف دست چرا نیست؟
ممکن بود تو کف دست باشه دیگه ، چرا تو کف دست نیست چرا وسط انگشتا نیست ؟ چرا اول انگشتا نیست ؟
چرا خدا این ناخنها رو گذاشته آخر انگشتها ، مگر برای آنکه نگهدارنده آنها و یاور آنها میباشد در کارها.
چون اگر اینجا این وسط بود خیلی به کار نمیاومد ، خدا انداخته اون ته کار این ناخنها رو انداخته آخر انگشت ، که به کارت بیاد.
میخوای یه دکمه ببندی، میخوای یه پیچی اگرمیخواستی این پیچه رو یا مثلاً این میخه رو بزنی تو دیوار
یا بپیچونی باید چه جوری بپیچونی ، این ها سخت میشد دیگه
این سرانگشتان شل میشد نمیتونستی بگیری بعد چیکارمیکردی؟
پیچ رو می انداختی اون ته سخت میشد یا مثلاً پیچ گوشتی با اون خیلی بد میشد، نمیشد.
خدای متعال این رو انداخته اون آخر کار که اینجوری باشه.
چرا میان گوش را پیچیده قرار داده این گوش رو چرا پیچ پیچی کرده؟
مانند زندان ها و دخمهها ، انگار مگر برای آنکه چرا اینجوری کرده ،
آقا میفرماید : مگر برای آنکه آواز از در آن جاری شود تا به پرده گوش که محل قوه صامعه هست برسد
و صوت آن شکسته شده باشد اینکه پیچ پیچوئه مثل دخمه ها، مثل زندان ها .
می خوای زندان بری یا از این زندان به اون زندان ، میگه تا اینکه این صدا بشکنه
تا به پرده جراحتی و ضرری نرسه ، اگر این گوش مبارک یه پنج سوراخ فقط بود
اینجا شما حساب کن این گوش به این شکلش نبود یه سوراخی بود فقط این صدای مستقیم میرفت
اون پرده گوش رو پاره می کرد .
چرا خدا این گوشت اصلاً انقدر غرقیا متوجه اینا نمیشی ، چرا خدا این گوشت را بر رانها و نشیمن گاه قرار داده ،
مگر برای آنکه در نشستن آزار بهت الان راحت اینجا نشستی برای خودت اصلاً دردت نمیاد مگر برای آنکه در نشستن اذیت نشی.
آقا میفرماید : چنانچه کسی که بدنش در بیماری مریضی ،
یکی دیدی مریضه سختی داره انقدر تو مریضی بوده این گوشتش آب شده، کاهیده شده
اگر چیز نرمی زیرش نذاره اگر یه بالشی چیزی زیرش نذاره دیدی سریع از سفتی زمین اذیت میشه
میگه آقا من رو دراز من رو یه کاری کنین دراز بکشم .
خدای متعال رو ببین چی برات قرار داده ، برای هرکدوم تون انگار دو تا بالش قرار داده.
چه کسی شماها رو آدمی رو نر و ماده قرار داده مگر کسی که او را برای تناسل آفرید ،
و چه کسی او را نسل آورنده آفریده ، مگر آن کسی که او را صاحب عمل و آرزو قرار داده تا برای آن آرزوها تحصیل نسل نماید.
خدای متعال انشالله ما رو اهل فکر قرار بده .
اگر اهل فکر نباشیم آقایون خانمها ، باختیم ما تو این دنیا فکرمون راه بیفته ،
اینقدر سفارش میکنه خدای متعال ؛ لعلکم تتفکرون .
شاید اینا یه فکری بکنن، شاید اینا یه تعقلی بکند، تدبری بکند ،این همه ببین تفکر ، تدبر ، تعقل
بعد میگه آیا شما نمی فهمید، شما شعور ندارید این همه روایات میگه فکر کنید،
فکر کنید هر روز صبح آقا پا می شید مست این نعمت های خدا بشید،
هیچی بالاتر از این نیستش همین دو سه تاخورده، خورده که امام صادق علیه السلام
می فرماید اینها شما هی فکرکنید، ذهن تون رو درگیر کنید.
چیزی بالاتر از ، خدای متعال به جناب موسی خطاب میکنه ،
موسی نعمت های من رو بشمار برای بندگان،
محبت من اگر میخوای تو دل اینا بیفته نعمتهام رو بشمار.
حالا اگر شما میخواید محبت خدا تو دلت بیفته همین نعمتهایی که توش غرقی رو هی بشمار،
هی فکر کن،هی فکر کن بعد به یه جا میرسی که احساس میکنی که هیچ فاصلهی بین تو و خدا نیست،
خدا کجا دور بوده که بخواد نزدیک بشه این جوری میشه.
یه جمله هم عرض مصیبت و عرض روضه من داشته باشم
ساحت مقدس آقا اباعبدالله الحسین
حسین جون دست ما رو بگیر
یااباعبدالله تو رو جان زینبت من یه چند لحظه یه چند روزه نگاه می کنم می بینم
هیچ مصیبتی برای اهل بیت بالاتر از مصیبت خواهرشون زینب کبری
یا عمه جان شون زینب کبری نیست
این مصیبت قلبها رو به درد آورده
جانها رو به درد آورده خیلی مصیبت خانم زینب کبری
ناموس کبریاس دیگه ناموس امیرالمومنین دیگه میگه اصلا همین یه تیکه یه دونه بسه
اگر واقعا دقت باشی اهل معنا باشی همین یه جمله برای این بسه که تو جیغت در بیاد
دخلت زینب بنت علی البن زیاد زینب سلام الله علیها
دختر علی وارد بر ابن زیاد زنا زاده ی چی چی چی …وارد شد
اینکه آقا این کجا اون کجا بعد اینجوری روبروی هم بشینن اون نامرد شروع کنه به طعنه سخن بگه
بگه ها دیدی خدا با تو چه کرد
دیدی خدا با حسین چه کرد
دیدی چه شد چی شد هی زخم زبان زخم زبان
این آقا اصلاً اون نمیاد که اینا با هم همکلام بشن هم صحبت بشن
خانم زینب کبری انقدر زخم زبان زد او نامرد اینقدر خانم بلند شد صدا زد
ما رایت الا جمیلا
ما چیزی ندیدیم تو کربلا جز زیبایی
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
اینقدر فرمودن یه جایی هم امام سجاد جواب دادن
اون نامرد گفت به ما خبر رسیده علی رو در کربلا کشتن
آقا امام سجاد فرمود او برادرم علی اکبر بود انقدر گفت تا یه جایی که صدا زد جلاد گردن این آقا رو بزن
همچین که گفت گردن امام سجاد رو بزنه خانم زینب اومد خودش روانداخت جلو
اینقدر به سر و صورتش زد اینقدر ناله زد فرمود همین یه دونه برای ما باقی موند
به خدا قسم نمیزارم یه مو از سر زین العابدین کم بشه
اونقدر حمایت کرد ابن زیاد آخر گفت ولش کنید من یقین کردم تا زینب باشه امام سجاد رو نمیشه شهیدش کرد
حسین جان حسین جان حسین جان