بسم الله الرحمن الرحیم
از ابن عباس پرسیدند
که بهترین روزها
و بهترین ماهها
و بهترین عملها کدوم هست ؟
ابن عباس پسر عموی پیامبر و امیرامومنین بوده از مفسران قرآن و از شاگردان آقا امیرالمومنین بوده .
گفت بهترین روزها ،روز چیه؟
گفت روز جمعه است .
بهترین ماهها ،ماه چیه؟
گفت : ماه رمضان .
بهترین اعمال چیه؟
گفت: نمازهای پنج گانه در اول وقت.
اومدن همین حرف ابن عباس رو پیش امیرالمومنین گفتن ،گفتن یاعلی ما از ابن عباس پرسیدیم ابن عباس اینطور به ما جواب داد ،
نظر شما چیه؟
آقا امیرالمومنین (ع)فرمودند :اگر از تمام علمای مشرق تا مغرب عالم بپرسند جوابی جز این رو نمیدن
اما من علی یه چیز دیگه میگم
فرمودند :من علی میگم بهترین عملها اون عملی که قبول درگاه خدا باشه .
چه بسا بعضی ها اهل نماز اول وقت باشند ولی نمازاول وقتشون قبول درگاه خدا نباشه
اون عملی از همه اعمال بهتره که خدا بپسنده ، اون عملی از همه اعمال بهتره که چشم خدارو بگیره ، خدابگه اینو من قبولش کردم .
بهترین ماهها ماهی هست که درآن از گناه توبه کنی .
اگر تواین ماه از گناه توبه کردی این ماه میشه چی؟ بهترین ماه ها، پس بهترین ماه کدوم ماهه؟ ماهیکه تو اون ماه از گناه توبه کنی ، خداروزی کنه ان شاءالله.
اگر توبه کردی مثلا ماه جمادی الثانی میشه بهترین ماه ها از رمضانم بالاتربرای تو چون تو این ماه توبه کردی ، چه بسا آدم تو ماه رمضان روزه میگیره ولی اهل گناهه.
فرمود و بهترین روزها روزی هست که با ایمان به سوی خدا رو کنی و به سوی خدا بری پس بهترین روزها روزیست که تو میری تو دامن خدا ، تو بغل خدا .
میشینی با خدا حرف میزنی و درد دل میکنی و برای خدا زبون میریزی.
خدا به موسی میگه : ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسی
قال هیَ عصایَ اَتَوَکَّاُ عَلَیها واَهُشُّ بِها عَلی غَنَمی.
این چیه تو دستت ای موسی؟ میگه خدایا این عصای منه با این گوسفندامو میچرونم گاهی هم بهش تکیه میکنم ، فواید دیگه ای هم داره من الان حواسم نیست .
هی برای خدا حرف میزنه آخرش چیزی به ذهنش نمیاد میگه فواید دیگه ای هم داره من یادم نمیاد.پس با خدا هی حرف زد .
پس اگر با خدا داری حرف میزنی بهترین روزهاست .
اقا اگر ازتون پرسیدند از نظر امیرالمومنین بهترین اعمال کدومه؟ میگیم اون عملیکه خدا قبول کنه .
اگر گفتن بهترین ماه کدومه ؟ میگیم اون ماهیکه از گناه توبه کنی.
اگر گفتن بهترین روزهاکدومه؟ میگیم اون روزیکه با ایمان میری سمت خدا .
اینم از روایت امروز صبحمون .
دلاتونو ببرم دمشق در خانه سه ساله آقا ابا عبدالله الحسین (ع)باب الحوایج حضرت رقیه .
امروز صبح هممون گدای سه ساله آقا ابا عبدالله الحسین باشیم این نازدانه آقا.
ان شاءالله دست پدربزرگوارشو بگیره یه نگاهی به مجلس ما بکنه بابت این دختر ساله دوست داشتنی خودش.خیلی اباعبدالله الحسین علیه السلام رقیه را دوست داشت یکی از روضه های جانسوز یکی از روزهایی که خیلی دل آدم را میسوزاند همین روضه سه ساله امام حسین وقتی تو این منزل های متعدد می‌آمدند این دختر یکجا های خسته می شد این دختر یک جاهای دیگه توان راه رفتن نداشت یه جاهایی که می رسیدند می دیدند که این دختر پاهایش آبله زده دختر بچه‌ها وقتی یک خراش کوچک روی بدنش بیفته میخواد نشون پدر بده نشون مادر بده میخواد نشون به اون نشون بده بگه ببین پاهام درد میکنه پاهام خسته شده ببین مریض شدم ببین سرم درد میکنه این دختر دیگه به کی بگه جز همان سری که بالای نیزه هست هی اشاره کل بابا انقدر حرف دارم برات فقط دلم میخواد دستم بهت برسه تو بغل بگیرم اونجا حرف دلمو بزنم یک جاهایی می رسید نثر ها را به شاخه های درخت آویزان می کردند تو یکی از این منزل های دختر بچه اومد پای درخت دستهایش را به آسمان بلند کرد گفت بابا دلم میخواد بغلت بگیرم اما دستم بهت نمیرسه دیگه به معجزه شاخه درخت پایین آمد این دختر سر بابا رو بغل گرفت صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله? صدا زد بابا خیلی دلم برات تنگ شده بابا پس کی میایی اینجا مقداری با بابا حرف زد اما رفتن خرابه شام نیمه های شب از خواب بیدار شد دیگه بی قراری اوج گرفت آنقدر ناله زد سر بابا رو برای خودش صدا زد سر اباعبدالله وارد خراب شد همچین که سر را در دامن خودش قرار داد یک نگاه به لبها کرد یک نگاه به چشمها کرد یک نگاه به موهای بابا کرد شروع کرد بابارا نوازش دادن صدا زد من الذی ایتمنی فی صغرسنی با چی منو تو این سن یتیمم کرده صدا زد بابا کی رگ های گردنت را بریده یه جمله دیگه و از همه التماس دعا صدا زد بابا کی محاسنت را با خون سرت خضاب کرده..حسین جان ..حسین جان??
