حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین ابوالقاسم المصطفی محمد

و آله الطیبین الطاهرین والعن الدائم من الان الی قیام یوم الدین

در کتاب شریف مفاتیح الجنان که یک گنجینه بسیار بسیار با ارزش و پر قیمتی هست

در زیارت دوم از زیارات مطلقه امیرالمومنین صلوات الله علیه زیارتی رو میارند که خیلی معروف هست

و شما بزرگواران با این زیارت کمابیش انس دارید می‌فرمایند که

زیارت معروف به امین الله است زیارت دوم زیارت معروف به امین الله

آشیخ عباس قمی می فرماید این کتاب در نهایت اعتبار می‌باشد

و در تمام کتاب‌های زیارتی و مصابیح نقل شده است

علامه مجلسی رحمت الله علیه فرمودند این زیارت از جهت متن و سند از بهترین زیارات است

پس ما یه زیارتی رو می‌خوایم شروع کنیم برای شما بزرگواران بگوییم که

این زیارت هم سندش قویه هم متنش قویه و باید در تمام روضه‌های ائمه

منظورش از روضه‌ها ، حرم باید در تمام روضه‌های ائمه بر آن مواظبت نمایند

مثلاً اینکه شما انشالله قسمتت شد رفتی حرم حضرت رضا یادت باشه

یکی از زیارت‌هایی که می‌خوانی زیارت امین الله باشد

پس باید در تمام روضه‌های ائمه بر آن مواظبت نمایند درباره این زیارت به سندهای معتبر از جابر

از امام باقر علیه السلام روایت شده خب پس ببینید راوی جابره

جابر از امام باقر گفته که امام باقر روایت کردند که حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام

به زیارت امیرالمومنین علیه السلام آمد و در کنار قبر اون حضرت ایستاد و گریست

و چنین گفت پس این آقا که امروز ما عزادار او هستیم

حضرت سجاد سید الساجدین حضرت زین العابدین آقا جانمون توسل به این آقا رو فراموش نکنید

تو این ایام به این آقا خیلی توجه کنید این آقا وقتی که میاد به مذجع شریف پدر گرامیشون امیرالمومنین صلوات الله علیه

اونجا می‌ایستد ماها گاهی اوقات میریم حرم امیرالمومنین حال نداریم می‌شینیم

ولی اون حضرت اونجا می‌ایستاد ادب می‌کرد و می‌گریست و چنین می‌گفت

حالا متن زیارت که ما سعی می‌کنیم به حول قوه الهی تو این چند جلسه تمام کنیم اگر نشد در جلسه بعدی که تو همین ساعت برگزار می‌شه این بحث رو ادامه می‌دیم

السلام علیک یا امین الله فی ارضه

سلام بر تو ای امانت‌دار خدا در زمین خدا این زیارت امین الله تجدید خاطره با قرآنه تجدید خاطره با همه انبیا

این زیارت امین الله یک دوره خلاصه شده است از تمام تعلیمات انبیا

السلام علیک یا امین الله یعنی این خلقت و این آمد و شو شب و روز و آمد و شو تنفس‌های ما رو که خدا به امانت داده

براش یه امانت داری هم قرار داده که اون امانت‌دار مواظبت این‌ها رو بکنه

مراقبت این‌ها رو بکنه که این هدر نشه هدر نره یه سوال

الان برق تهران یه ساعتش اگه بخواد فراهم بشه جور بشه چقدر زحمت داره چقدر کار می‌خواد؟

چقدر این برق میشه حساب بکنید یه ساعت برق تهران می‌تونه بی‌مسئول بمونه بدون مسئول باشه

ببینید این برق تهران رو میگیم نه برق یک کشور رو نه برق یک قاره رو نه برق جهان رو

داریم می‌گیم برق تهران میشه این برق تهران یه ساعت مسئول بالا سرش نباشه؟

میشه این برق تهران همینجوری یه ساعت ولش کنند نمیشه که

یا مثلا شهرداری میشه یه شب یه هفته دو هفته یه شب حالا شما فرض کن

یه شب شهرداری این شهرو ول کنه به حال خودشدمامورا نیان

اونایی که میان نظافت می‌کنن نیان اونایی که میان سطل زباله‌ها رو سطل آشغالا رو خالی می‌کنن اینا نیان خب چه اتفاقی می‌افته؟

وضع تهران می‌بینی وضع برهم ریخته می‌شه دگرگون میشه

اینو شما می‌فهمی درسته حالا میشه بگی که آقا این جهان این آسمون و این زمین و این خورشید و ستاره‌ها و این ماه

و این حیوانات و این ماهی‌های دریا و من و شما و این همه درخت‌ها و همه اینا یه مسئول نداره

میشه این حرف رو زد میشه گفت که خدا برای این خلقت هیچکی رو نذاشته هیچ کسی مواظبت نداره مراقب نداره

عقل میگه نمیشه برق تهران بی مسئول بمونه پس چه جوری می‌خواد این جهان همینطوری بدون مسئول باشه

عقل خدا برای ما قرار داده این عقل چیه برای فهمیدن این مطالب

این عقل رو فقط به انبیا نداده این عقل رو به همه داده

الان شمایی که اینجا نشستی این عقل رو داری بنده که اینجا دارم برای شما صحبت می‌کنم این عقلو دارم

خدای تبارک و تعالی از بعضی از اشخاص اصلاً اسم میاره تو قرآن

که اینا پیغمبر نبودند تو بعضی از عبارات هستش اصلاً آزادم نبودن برده بودن

سفید پوستم تازه نبودن سیاه پوست بودن که یکیشون همین لقمان

یکیش ابوذره اینا کسانی هستند که نه پیامبر بودن و نه امام

ولی به واسطه عقل همین مطالبو چیکار کردن فهمیدند

جناب ابوذر این قبل از اینکه پیغمبر را ببینه می‌دونست می فهمید

میومد یه گوشه‌ای از این صحرا یه جایی عبادت می‌کرد با خدا حرف می‌زد

‌دونست که این جهان بدون ناظم نمی‌شه می‌دونست همه این مطالب رو

ولی دنبال پیدا کردن مصداق بود یعنی به تعبیر ما کلی رو فهمیده بود

تو جزئی شک داشت دنبال جزئی بود حالا من جزئی و کلی رو بگم

صغرا و کبری رو برای شما بگم ببینید صغرا همیشه جزئیه يعنی این جهان نظم داره

دقت کنید ببینید شما اینجا صحبت هر جهان نمی‌کنی میگی این جهان

این میشه جزئی این میشه صغرای شما توی مقدمه دوم که کبرای شما باشه میگی هر نظمی یک ناظم باشعوری داره خب پس کبرای شما شد کلی

صغرای شما جزئی جناب ابوذر رحمت الله علیه کبرا رو می‌دونست کبری چیه

اینکه این جهان با این نظم با این دقت با این چی با این چی با این چی حتماً باید ناظم داشته باشه

منتها صغرا رو نمی‌دونست اینکه این حالا ناظم کجاست خبر به گوشش رسید که

یک کسی توی مکه ظهور کرده سریع دید برادرش داره میره مکه

به برادرش گفت برادر میری ببین این کیه حرفاشو گوش کن از او برای من خبر بیار که این گمشده ذهنی من

این حلقه مفقوده پیدا بشه که برادر اومد و یه چیزایی خبرای ضعیفی آورد

ابوذر به این قانع نشد بلند شد خودش اومد مکه با زحمت با گرفتاری با بدبختی

با امیرالمومنین مواجه شد امیرالمومنین و گمشدش پیدا شد

این عقله ، عقل فقط برای ابوذر نیست ها برای شما هم هست

عقل یه چراغی برای فهمیدن این مطالب اما یک دشمنی این عقل ما داره که عجیب و غریب

دشمن این عقل تمدن‌های امروزه این تمدنی که الان هست توی غرب و شرق

اینا این تمدن‌ها این عقل رو می‌خوان از بین ببرند میگن نه این حرفا رو ولش کن

مشغول هوی و هوس باش اگرم ببینن یه گروهی می‌خوان یه مطلب حقی رو بگن

موشک بارانش می‌کنند می‌زننش بعد یکی از مغالطاتی که این‌ها دارند اینه که

میان می‌شینن اول توهین می‌کنن استهزا می‌کنند دروغ می‌بندن

من یه اجلاسی بود توی سازمان بین‌الملل فکر کنم همین ایامی که موشک می‌زدند

من نگاه می‌کردم شبکه ۶ رو نگاه می‌کردم این نماینده ها اومدن صحبت کردن

نماینده مثلاً فلان کشور اومد صحبت کرد نوبت نماینده آمریکا شد

این بلافاصله تا بلندگو رو دستش گرفت رو کرد شروع کرد به توهین کردن به مسخره کردن به دروغ بستن

این یکی از مغالطاتی که اونها انجام میدن مگه ایرلن چی خواسته مگه ایران چی گفته

ایران میگه من بمب اتم درست نمی‌کنم از جهت شرعی برای من اشکال داره

من هیچ وقت این کار را نخواهم کرد می‌خوام یه صنعتی برای خودم داشته باشم

میخوام فقط تو زمینه‌های هسته‌ای جلو برم

اما اینها اینو قبول نمی کنند اما جوانان فلسطین مگه چی می‌خوان

چرا اینا جوانان فلسطینو می‌کشن چرا اینم به مردم یمن حمله می‌کنند

این تمدن غرب جوونای آمریکا تو دانشگاه بلند شدن خواستن یه شعار برن

همشون از دانشگاه اخراج کردن ببینید آمریکا میگه دانشجو به تو چه ربطی داره فلسطین چه خبر ایران چه خبره

بیا من تو رو می‌برمت مراکز اختلاط دختر و پسر اونجا گوش کن بزن برقص بخور هر کاری دلت می‌خواد بکنی بکن

اما دنبال مطالب حق نباش دنبال اینجور چیزا نباش تو جوونی خوش باش خوشحال باش زندگیتو بکن کیف کن

تمدن این عقل رو می‌زنه این تمدن آمریکا این تمدن انگلیس این تمدن اروپا با این عقل مشکل داره

با این عقل جنگ داره بابا این‌ها میگن شما برید دنبال هوا و هوس اصلا کارتون به اینجور چیزا نباشه

ولذاست که اون قلب عالم امیرالمومنین دلش خون شد از این حرفا از ااین کارها

نقل می‌کنند که اینو امام حسن مجتبی علیه السلام می‌فرماید

روز بعد از شهادت امیرالمومنین یا روز بعد از ضربت خوردن

که حضرت فرمودند من چند روز قبل به مناسبت سالروز حادثه بدر

با پدرم علی صحبت می‌کردم و امیرالمومنین به من فرمود که

حسن جان من صبح بعد از عبادت حظه‌ای چشمم گرم شد

خوابم برد پیامبر رو در مقابلم مجسم دیدم یعنی به خواب من اومد

گفتم یا رسول الله از امت تو من چه کشیدم از این اعوجاج‌ها و از این دشمنی‌هاشون

پیامبر در جواب به من فرمودند علی جان حالا به تعبیر ما ها نفرینشون کن

نفرین امیرالمومنین چیه حالا قربونش برم قربون این دل امیرالمومنین بشم نفرین امیرالمومنین چیه

گفتم پروردگارا برای من کسانی رو برسون که بهتر از این‌ها باشند

یعنی بهتر از مردم کوفه باشند و برای این‌ها کسی رو برسون

که بدتر از من باشد به فاصله یه روز این دعایی که امیرالمومنین در

خواب از خدای متعال درخواست کرده بود مستجاب شد

صبح نوزدهم فرق مبارک آقا امیرالمومنین ضربت خورد خب این حضرت دلش اینجوری پر اینجوری حضرت ناراحت

از اینکه این‌ها چرا دنبال عقل نیستند چرا دنبال هوا و هوسن

چرا دنبال معاویه میرن چرا دنبال لقمه‌های چرب می‌گردند

این خون دل امیرالمومنین علیه السلام السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حجته علی عباده

سلام بر تو ای امانتدار خدا در زمین خدا و حجت خدا بر بندگان خدا

روز قیامت لحظه لحظه امیرالمومنین رو در یه لوحی میارند

کارهاشو میارن حرکت‌هاشو میارند تمام حرفاشو میارن بعد میگن

حاج خانم شما چقدر شبیه این آقا هستی او میشه میزان ما اون میشه حجت خدا ما باید کارهامونو با او مقایسه کنیم

هر چقدر که به او بخوریم درجه پیدا می‌کنیم

هر چقدر که ببینیم نه با او فاصله داریم سقوط می‌کنیم

فرمود روز قیامت میگن بخوان برو بالا خب چیو بخوان

همینو بخون ببین همخونی داره رفتار تو با رفتار امیرالمومنین همخوانی داره یا نداره

او میزان او حق ، السلام علیک یا امیرالمومنین اشهد انک

من شهادت میدم که تو جاهدت فی الله حق جهاده

اونجوری که باید جهاد بکنی در راه خدا جهاد کردی

و عملت فی کتاب من شهادت میدم یا امیرالمومنین که تو به کتاب خدا عمل کردی

و توی علی تبعیت کردی سنن نبی

یعنی راه و روش‌ها و مسیرهایی که اون سنت‌های

پیامبرش رو تبعیت کردی حتی دعاک الله الی جواره

تا اینکه دعوتنامه خدا اومد به توی علی که علی جان بیا دیگه پیش خودم

تا اینکه دعوت کرد تو را خدا به سوی جوارش

علی جان پس خدا قبض کرد تو را به سوی به اختیاره قبضک قبض کرد تو را به سوی خودش به اختیارش

خب این زیارت امین الله شما هر روز صبح می‌تونید بلند شدید از خواب

این ایام که مام سجاد علیه السلام در بلاها و مصیبت‌ها هست

توجه قلبی به اون حضرت پیدا بکنید این زیارت‌نامه رو بذارید جلوتون به اون حضرت سلام بدید

یا می‌تونید از این زیارت نامه استفاده کنید به امام زمان سلام کنید

منتها اگر امیرالمومنین مخاطبتون نبود اون قسمتش که میگه یا امیرالمومنین

به جای اون یا امیرالمومنین یا صاحب الزمان مثلاً اگر امام رضا بود

به جاش یا علی بن موسی الرضا یا اگر مثلاً امام سجاد بود بگید یا علی ابن الحسین

پس شما این یه زیارت‌نامه‌ای که هم از جهت سند هم از جهت متن فوق العاده است رو دست نداره

می‌تونید از این زیارت‌نامه استفاده کنید و انشالله مطالب خوبی هم عایدتون بشه

گیرتون بیاد این مجلس سالیانه الان چند سال ما داریم میایم اینجا

تو این منزل روضه می‌خونیم شما هم میاید لطف خداست

این سابقه این روضه‌ها اگر اشتباه نکنم الان دیگه ۱۰ سال بیشتر

خب این لطف خداست که ما اینجا جمع میشیم تو خونه ها جمع میشیم روضه می‌خونیم روضه می‌گیریم

اینا رو قدر بدونیم تو این چند ساله ما که میایم اینجا روز اول رو از آقا امام حسن مجتبی علیه السلام می‌خونیم

امروز هم دست به دامن آقا امام امام حسن مجتبی علیه السلام می‌شیم

انشالله امام حسن یه عنایتی بکنن یه نظر لطفی به ما بکنند

من خیلی دوست دارم این شعر رو برای شما بخونم که مقدمه توسلم باشه

یه شخصی هست به نام وصال که این آقای وصال چشمش عیب پیدا کرد

ببینید ماها هم بالاخره تو زندگیمون اشکالی هست عیبی هست

گل بی‌خار فقط اهل بیتن خودشون هستند وگرنه من که اینجا نشستم شاید کوه عیب باشم

شاید یک عالمه اشکالات تو وجودم شما هم بالاخره تو زندگیتون توی اموراتتون یه اشکالی هست یه گیری چیزی هست

کسی بی‌عیب نیست غیر خدا و اهل بیت حالا وصال چشمش عیب پیدا کرده بود بعد از دکتر و دوا و درمون دوباره عود کرد چشمش کلاً نابینا شد

کوری سخته‌ها خدا می‌دونه سخته یه ساعت امتحان کنید برای اینکه قدر نعمتو بدونید

چشمهاتونو ببندید تو خونه از چشماتون استفاده نکنید ببینید چقدر سخت میشه چقدر سخت میشه

میگه تو حجره نشسته بود توسل کرد به اهل بیت قربون اهل بیت بشم همیشه نگاهشون به ما هست

میگه رسول خدا رو دیدم رسول خدا گفت برای حسنینم بگو برا حسنینم بخون

میگه پشت سر پیغمبر دیدم فاطمه زهرا سلام الله علیها

خانم فاطمه زهرا فرمودند اگه خواستی شعر بگی اول برای حسنم بگو

آخه حسنم از همه مظلوم‌تره از همه غریب تره

وصال میگه من شروع کردم شعر گفتن از تاب رفت و امام حسنو میگه‌ها میگه وقتی که اون زهر به خورد آقا رفت

به معده آقا رفت این زهر من براتون بگم دلتون بسوزه مثل براده‌های الماس

هر براده‌ای مثل یه سوزن که میره داخل معده تقریباً دیگه تیکه تیکه شد

ریز ریز شد هر دارویی که حضرت می‌خورد جوابگو نبود

میگه دیگه اون لحظه آخر از تاب رفت و تشت طلب کرد و

من خوندم میگم بدون مطالعه نمیگم وقتی چشمش می‌افتاد به زینب سلام الله علیها

سریع به بچه‌هاش می‌گفت یا خانمش می‌گفت می‌گفت این تشت رو بردارید نمی‌خوام خواهرم زینب ببیند

اما تو اون لحظه آخر دیگه ببین میگه از تاب رفت و حتماً زینب

 

الله علیها هم تو اون لحظه آخر بوده دیگه از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد

آن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد

یه مرتبه ببینن داخل تشت رو باغ لاله همش گل‌های سرخ میاد

میگه این تشت شد پر از باغ لاله نیمه دوم شعر رو که گفت

وصال یه مرتبه چشماش بینا شد چشماش روشن شد

می‌خوام بگم یا امام حسن آقا جان میشه امروز هم به من بی‌بضاعت و به من بیچاره یه نگاهی بکنید

خیلی قشنگ و زیبا میگه میگه خونی که خورد در همه عمر این باغ لاله چه جوری درست شد

مگه میشه توی یه تشت یه مرتبه باغ لاله این خون چه خونیه

میگه خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت

چه جوری مگه این آقا تمام عمرش خون دل خورد بله

از وقتی که مادرش رو تو کوچه دید از وقتی که زهرای مرضیه رو روی زمین دید دیگه این آقا بی تاب شد

دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

نبود عجب که خون جگر گر شدش به جام

عمریست روزگار همین در پیاله کرد میگه نتوان نوشت غصه درد و مصیبتش

اصلاً مگه میشه مصیبت امام حسنو گفت ور می‌توان ز غصه هزاران رساله کرد

حالا این باغ لاله رو زینب دیده این باغ لاله رو کلثوم دیده

این خواهرا که این باغ لاله رو دیدن چیکار کردن

زینب درید منجر و آه از جگر کشید

کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

هر خواهری که بود روان کرد سیل خون

هر دختری که بود پریشان کناله کرد

به فدای دلت بشم یا امام حسن آقا جان بزم حسن حال و هوایش فرق دارد

می‌بینی چه حال و هوای قشنگی داره از ابتدا تا انتهایش فرق دارد

اینجا همه کاره کریم اهل بیت است

آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد

فرمود هر چشمی برا حسنم گریه کنه قیامت کور و گریان محشور نمی‌شه

قربون گریه کنات یا امام حسن فرمود ماهیای دریا برا غریبیش گریه می‌کنند

فرمود مرغان برا غریبیش گریه می کنند قربون غریبت

خوشا به حال گریه کنندگات با دست خالی برنمی‌گردی از این در

بیت الکرم جود و سخایش فرق دارد

چشمی که گریان عزای مجتبی شد

بر او خدا لطف و عطایش فرق دارد

گریه نکرده مزد کارت را گرفتی

یادم نمیره ولادت امام مجتبی مداح داشت می‌خوند از امام حسن دلم برا غربتش می‌سوخت گریه می‌کردم

یا امام حسن میشه یه مگه و مدینه برا جور کنی آقا

قبرستان بقیع برام جور کنی آقا خودش فرموده از کوچه بخوانید

اصلاً گریز روضه‌هایش فرق دارد

بریم مدینه مرگ مرا در کودکی ثانی رقم زد

در پیش من سیلی به روی مادرم زد

اونایی که پسر دارید جلو پسرت زمین خوردی یا نه

تا به حال پسرت دستتو گرفته از زمین بلندت کنه یا نه

بی‌حیای پست دستش چه سنگین بود

مادر زمین افتاد با گوش خون آلود

مادرا به پسر بزرگتر یه حساسیت دیگه‌ای دارن اگر پسر بزرگتر زانوی غم بغل بگیره دلش آب میشه

فاطمه می دید حسن هی میاد خونه سر رو زانو میزاره زانوی غم بغل می‌گیره

نکنه از کوچه یه چیزی به بابات بگی نکنه از کوچه به داداش حسینت چیزی بگی

حسن جان آن بی‌حیای پست دستش چه سنگین بود

مادر زمین افتاد با گوش خون آلود

حالا فهمیدی خون دل یعنی چی لحظه آخر تشت و مقابلش قرار دادن سر رو میان تشت آورد

همه دارن نگاه می‌کنن آخر مرا زهر جفا حاجت روا کرد

تنهایی‌ام دید و مرا از غم رها کرد

راحت شدم دیگر زینب خداحافظ

داداش حسنت رفت راحت شدم دیگر زینب خداحافظ

مهمان زهرایم امشب خداحافظ

یه لحظه همه چشم سرشون رو ببندن به پای دل بیایم بریم بقیع

رفتم بقیع دیدم که تو تربتش عجیبه

خوشا به حال اونایی که رفتن ان شاءالله همین جا امام حسن امضا کنه

رفتم بقیع دیدم که تربتش عجیبه

کریم آل فاطمه خیلی غریبه

قربون غریبت بشم گفت بابا چرا حسینو تشویق نمی‌کنی حسین که کوچیکتره بابا

گفت زهرا جان به آسمون نگاه کردم دیدم همه آسمونی‌ها میگن حسین

به زمین نگاه کردم دیدم همه زمینیا میگن حسین

نگاه به علی کردم دیدم علی میگه حسین

نگاه به تو کردم بابا دیدم تو هم میگی حسین اما حسنم غریبه حسنم غریبه

قربون مظلومیتت یا امام حسن بقیع کجا و کربلا کجا

این تربت ویران از غربتش حاکیست

چون چادر مادر قبر حسن خاکیست

حالا که اینجوریه دلم می‌خواد این ابیاتم بگم یا امام حسن مددی آقا جان

دست گداییتو بلند کن کریم کاری به جز جدا کرم نداره

آقام تو مدینه است ولی حرم نداره

غریب اونیه که همدم اشک و آه

دیده که مادرش تو کوچه بی‌پناه

یا امام حسن بس باشه برای وقت دیگه اما گریز همه روضه‌ها کربلاست

من از این روضه یه گریز می‌خوام بزنم صحبت از تشت شد صحبت از باغ لاله شد

صحبت از پاره های جگر شد آی خواهرا من یه تشت دیگه سراغ دارم

جلو چشم زینب یه تشت گذاشتن نه باغ لاله‌ای بود نه پاره جگری بود

سر بریده برادرشو ببینه حسین دورت بگردم حسین برا دل خواهر قرآن بخون

حسین جان حسین جان

چشم سرتو ببند دلتو بیار کنار ضریح قشنگ ابی عبدالله

ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده

گوشه‌ای از کرب و بلا جا و مکانم بده

کربلا یا کربلا کربلا یا کربلا کربلا یا کربلا

نسیمی جان فضا می‌آید

بوی کرب و بلا می‌آید

السلام علیک یا اباعبدالله

و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقیه اللیل و النهار ولا جعله الله آخرعهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *