حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

 

در شب شهادت امام هادی علیه السلام در جوار حرم جد بزرگوارشان علی بن موسی الرضا علیه السلام هستیم

هدف از خلقت جن و انس عبودیت است و قیمت عبودیت هم به معرفت ما از خدا بستگی دارد

حاج ملا عبدالله یزدی یه وقتی در نجف می خواست با مقدس اردبیلی هم حجره ای بشود پرسید اشکال ندارد ایشان هم گفتند مانعی نیست به شرط اینکه فضول کار من نشی

حاج ملا عبدالله یزدی می فرماید می خواستم در تهجد شب و نماز شب از ایشان پیشی بگیرم زودتر از ایشان بلند می شدم و مشغول عبادت ایشان یه ساعت قبل اذان بلند میشد با حال خمیازه یه سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح می گفت از همه عبادت شب من جلو می افتاد

از ایشان پرسیدم گفت پس قرارمون چی شد؟!!

گفتم حالا این را شما بفرمایید

فرمودن سبقت در عبادات به آن معرفت پشتش بستگی دارد نه به کوشش بیشتر انجام دادنش

آنچه که عبودت ما را قیمتی می کند همین معرفت است

حال راه معرفت الله یک راه پر پیچ و خم است

قدم ها مومی این راه تفته خدا می داند و آن کس که رفته

اما یک طرق آسان است و آن هم باب امام است زیارت و لقاء امام است که ایصال الی المطلوب است

شما در زیارت امام رضا به لقاء الله می رسید

تقرب به خدا در زیارت و محبت حضرات معصومین حاصل می شود

رفتن پیش امام هم خودش کلاس خاص خودش را میطلبد

راوی آمد خدمت حضرت هادی علیه السلام گفت بلغنی قولا بلیغا یک کلامی که عالی باشد یه من یاد بدهید که من هروقت خواستم شما را زیارت کنم با آن کلام شما را زیارت کنم مثلا از خودم حرف نزنم

حضرت به او جامعه کبیره یاد داد

شما؛ حضرات رو با این زیارت، زیارت کنید

مرحوم نراقی از قول کاشف الغطاء می فرمایند که نزدیک ۲۰۰ سال پیش یک ناصبی را گذاشتند در سامرا که از زوار حضرت باج بگیرد و اذیت کند این نامرد هم یه پولی میگرفت و به بهانه اینکه در سفر بعد پول نمیگیرد ساق پای زائرها رو مهر میکرد که زائر در سفر بعدی با نشان دادن مهر از دادن پول معاف میشد مرحوم کاشف الغطا می فرماین یه زن و شوهر ترک از سلماس اومده بودند این نامرد خواست ساق شون رو مهر کنه ترک از روی غیرت گفت نمیخواد پای زن من رو مهر کنی ما اگر سفر بعدی هم بیایم دوباره پول میدیم باکی نیست ناصبی گفت تو فکر میکنی من به زن تو نظر دارم شروع کرد به دعوا کردن دست زن این ترک رو گرفت کشید این هم خورد زمین مرد آذری به خشم درآمد رو کرد سمت گنبد حضرت گفت اگر تو میپسندی که هیچ.

دست زنش رو گرفت و برگشت به شب نرسیده فریاد و عربده این ناصبی کل شهر سامرا را برداشت

مادر ناصبی ادرس این زن و مرد سلماسی را پیدا کرد گفت حلالش کنید گفتند باشه ولی تا صبح زنده نماند این یعنی زیارت

 

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *