بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۴۵
●و قال (علیه السلام) حضرت می فرماید:
صبر دو قسم داریم
یکی صبر در برار اون چیزی که دوست نداری بد میدونی کراهت داری کار خوبی رو که دوست نداری
دوم صبر دربرار بدی که دوستش داری مثلا صدقه دادن خوبه ولی دوست نداری
دست توجیبت کنی بدی یا قربونی کنی وبر این کار صبر میکنی چون سختی داره
مثلا نماز شب ثواب داره ولی تو سرما زیر پتو بخوابی رو دوست داری اما اینجا این سختی رو تحمل میکنه و بلند میشه واین میشه صبر
مثلا نماز جماعت شروع میشه وداری کار میکنی وقتی کار رو تعطیل میکنی رها میکنی دوست نداری ولی میای میخونی
و دومین صبر مثلا غیبت کردن گناه ولی شیرین براش میشینه و انجام میده این کار لذت بخش براش ساعت ها غیبت میکنه میچسبه
و لذا اینجا این کار زشتیه ولی وقتی این غیبت رو ترک کنه میشه
صبر مخصوصا با جناق ها مثلا نگاه کردن به نامحرم این رو دوست داره مثلا طرف میشینه فیلم هندی میبینه
میگه قشنگه اخه چیه فیلم قشنگه کتک کاریش گفت کلا قشنگه چشم لذت میبره
میگن بیشترین لذت سهم چشم بیشترین لذت برای مردا چشم است
میشینه میبینه تا سیر بشه حالا اگه این رو ترک کنه سختی داره باید تحمل کنه
یه ایه ی قرآن داریم که اصبروا یعنی صبر کنید بر انجام واجبات
اصبروا علی الفراعض و صابروا علی المعاصی صبر کنید در برار گناهان
در موردصبر عرض مصیبتی داشته باشیم
امروز روز یکشنبه متعلق به اقا امیرالمومنین است که ایشان اسوه ی صبر هستند
مومن واقعی کسی است که گناه از زهر مار برایش بدتر است
یعنی اینطور نیست که دوست داشته باشه غیبت کنه یا به نامحرم نگاه کنه از زهرمار براش بدتر
امیرالمومنین وقتی تو شورا قرار گرفت بهش گفتن یا علی ما با تو بیعت میکنیم
تو این سه تا رو قبول کن عمل به کتاب خدا عمل به سنت پیامبر عمل به سنت شیخین ، ابوبکر و عمر
اقاامیرالمومنین میتونه یه کلمه بگه باشه بعدا هم به کتاب خدا عمل کنه ولی به این اندازه هم راضی نشدخدا رو معصیت کرده باشه
مردی باشه که دروغ بگه لذا تحمل کرد این مسیر روسختی رو به جان خرید فرمود:
استخوان در گلوشده که استخوان تو گلو گیر کنه وحشتناکه تیغ در چشم و استخوان در گلو این تعبیر امام بودچندسال امام نشست و صبر کرد
خداانشاءالله به ما توفیق بده زیارت آقا امیرالمومنین همین امروز صبح نیت کنیم
چشم دل رو ببندیم روبروی ضریح آقا زیر گنبد طلای آقا بگیم
السلام علیک یا ابالحسن وقتی وارد حرم اقا میشیم اول به یاد غم و غصه های اقا میفتیم
بالاترین غم ایشان غم فاطمه زهرا بود
هیچ چیز ایشان رو به اندازه غصه زهرا پیر نکردلذا وقتی خانم رو تو قبر گذاشت
شعر خواند فرمود: آه من با نفس هام تو سینه م حبس شده
ای کاش میشد آه من با نفس هام خارج میشدغصه دیگه همیشگی شد
السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین
قربون مظلومیتت علی یه موقع صحبت فضیلت شدبه اقا گفتن شما بالاتری یا جناب نوح
فرمود من بالاترم فرمود نوح رو نفرین کرد سیل همه جا رو برداشت همه غرق شدن به جز خودش و اطرافیانش مگه به جناب نوح چه کرده بودن
اما جلو چشم من خانمم فاطمه رو بین در و دیوار صدمه زدن
آسيب زدن ولی من علی که نفرین نکردم هیچ دختر پیغمبرم که می خواست نفرین کنه نزاشتن یا امیرالمومنین اقا جان
علی جان علی جان