بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۹۸
●قال ( علیه السّلام) : اتَّقِ الله بَعضَ التُّقَی وَ اِن قَلَّ ، وَ اجعَل بَینَکَ وَ بَینَ الله سِترا وَ اِن رَقَّ.
●از خدا بترس هرچند اندک ، و میان خود و خدا پرده ای قرار ده هر چند نازک.
حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرمایند که:
اتق الله یعنی تقوا پیشه کن یعنی خودتو نگه دار ، از خدا بترس.
این معانی چیزی که از اتق الله می کنند.
اگر یه وقتی دیده باشی میگن ، خودت رو نگه دار از گناه، بعضیا میگن بترس حالا همشم درسته ها از یه جهت درسته .
خب اینجا اتق الله یعنی بترس ، خودتو نگهدار تقوا پیشه کن گناه نکن .
بعض التقی ، تقوا پیشه کن بعد هرچند کم باشه، و ان قل یعنی هر چند کم باشه بالاخره یه جاهایی هم شده ها ترمز کن خیلی جاها ترمز نمیکنی تخته گاز میری حداقل یه جا وایسا.
اون یه جاهایی ایشالا دستتو میگیره ، واقعاً میگیره حالا بعضی وقتا دیدی یه عده هستن هیچ ترمزی ندارن ،
همینطوری میرن جلو هر گناهی که بخوای فکر کنی این انجام میده.
ولی بالاخره یه جا وامیسته ، مثلا محرم که میشه می بینی دهنشو آب میکشه، کمه ولی به چشم میاد بالاخره یه جا شاید همین دستش رو بگیره.
تخته گاز میره جلو ، ولی میبینیم ماه رمضون که میشه یه خورده ترمز می کنه ، ماه رمضون میشه نمازم میخونه .
یه پلی برای خودش میذاره ، همه رو خراب نمیکنه .
و اجعل بینک و بین الله ، بین خودت و بین خدا یه ستری قرار بده .
یه پردهای قرار بده ، همه پردهها رو ندر، همه رو پاره نکن .
سترا ، هر چند اون پرده ای که بین خودتو خدا قرار میدی خیلی نازک باشه .
خب این حالا شرحش…
این کلام امام ، کلام آقا جانمون امیرالمومنین، مخاطب توده مردم هستند، نه یه گروه خاص.
همه مردم هستند که گاهی اوقات یه لغزشی برای اونها پیدا میشه و به گناه نزدیک میشن یا آلوده میشن .
که بین اونها کسانی یافت میشه که همه پردهها رو پاره میکنند .
همون تخته گازی که گفتم و رابطه خودشون رو با خدا کلی قطع میکنند .
آقا میفرماید اگر لغزشی هم پیدا کردید اگرم یهو رفتید اما پردهدری کامل نکنید.
لااقل یه بخشی از تقوا رو حفظ کنید که امید شما رو به سوی خدا همون یه خورده تقوا برگردونه .
بعد میفرماید این تقوا هم یه درجات متفاوتی داره ، گاهی اوقات به قدری والاست که آدمی رو به سرحد عصمت میرسونه .
همین دیشب چند شب پیشم عرض کردم به آشیخ عباس قمی گفتن که گناه پیش شما چه جوریه ؟
شما چه جوری گناه نمیکنید ، مثلاً آقا این گناههای لذت بخش،
ایشون فرمود شما یه سوال میکنم شده تا به حال یه پرس یه بشقاب نجاست بذارن جلو شما بخوری؟
آقا این چه حرفیه من اصلاً فکرشم نمیکنم. تصورش حال منو به هم میزنه، ایشون فرموده گناهم برا من همینجوریه. شما چه جوری فکرشم نمیکنی یه پرس نجاست بخوری.
منم اصلا فکرشو نمیکنم تصورش حال منو به هم میزنه .
این ببین تقواش انقدر زیاد شده رفته تا سرحد عصمت واقعا معصومه دیگه .
ماها معصوم هستیم از این یا نیستیم از همون که خوردن نجاست؟
تو اینجا هستیم دیگه ، آشیخ عباس قمی هم با این حساب از گناه معصومه.
این حد اعلاش ، عصمت.
که حالا بعد از معصومین آدم مثلاً تقواش مثلا حد اعلا.
آدم به قدری ضعیف میشه که صاحبش رو می بره لب پرتگاه که تو قرآن مجید هم اشاره شده ،
و آخرون اعترفوا بذنوبهم ، گروهی هستم به گناههای خودشون اعتراف میکنند خلتوا عملا صالحا ، کار خوب و بد و به هم آمیختن.
یه خورده کار خوب میکنه یه خورده کار بد میکنه، مثالشو الان هستند، غزق در گناهه ها وقتی محرم میشه سرو کله ش پیدا میشه .
خب میگه اسلا امید که خدا توبه اینها رو بپذیره،
ان الله غفور الرحیم ، حالا که اومده دیگه چیکار کنیم.
خدا ببخشدش. ولی اینکه اومده حفظ کرده اون یه نخ ، نخ رو حفظ کرده ، همین ارزشمنده .
و لذا در روایتم هست که شما یه خورده ایمان رو بیارید، یه خورده ایمان اگه با خودتون بیارید اونور ما دستتونو میگیریم. ایشالا این مجالس برای ما نور باشه.
این مجالس ایشالا برای ما چراغ باشه چراغ طریق.
روز بعد از مرگ ما طریق ، مسیر مون خیلی سخته خیلی سخته ، بعد هم تاریکه مسیر، هم وحشتناک، هم کسی نیست اصلاً یه چیزیه.
اگه شما اینجا تو این مجالس ابی عبدالله زلفتونو گره بزنید به امام حسین،
امروز روز هفتم حالا محرم امسال دهه اول رسید آخرش.
سال بعد نه من میدونم این اینجام، نه شما میدونی اینجایی.
هیچکی خبر نداره از سال بعد خودش، خب حالا امسال که دهه اولم داره تموم میشه .
یه جمله بگو یا اباعبدالله حسین جان
به حق اون بچه شیر خواره ای که روی دستت بال بال میزد پرپر میزد
ابی عبدالله جان عالم فداش بشه این بچه رو رو دست گرفته بود
هی صدا میزد میگفت بابا اما ترونی نمیبینید کور شدید چشمتونو باز کنید ببینید این بچه شیرخواره
کیف لتضی عطشاچه جور داره تلضی می کنه آخه این بچه رو چه آب بدین چه آب ندین میمیره
حداقل بگیرید سیرابش کنید این بچه داره از تشنگی هلاک میشه
دیشب میگفت میگفت اینا عادتشون بود بیهوا بزنن
امام حسین داشت حرف میزد بیهوا زدن
تو مقتل هست وقتی ابی عبدالله داشت این حرفا رو میزد هی میگفت بابا این بچه است این فلانه اینجوریه
با من جنگ دارید اگر به زعم شما من کافرم این بچه که گناه نداره که
داشت این حرفا رو میزد تو لشکر عمر سعد ولوله افتاد اختلاف افتاد
گفتن راست میگه ها این بچه گناه نداره که یهو این عمر سعد گفت
حرمله کارو تموم کن
این حرمله هم وایساد یه جا هدف قرار گرفت اون گلوی نازک علی اصغر
جان عالم فدات یا اباعبدالله
بیهوا زد بیهوا
یهو ابی عبدالله دیدیم بچه دست و پا میزنه نگاه کرد دید این بچه سرش رفته فضبح الطفل الی الاذن الی الاذن
صلی الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله دست و پا مزن ای کودک دردی کشم
من خودم تیر از گلوییت میکشم
در نقل هست ابی عبدالله نگاه به صورت این بچه کرد دید این بچه چشمانشو باز کرد
یه لحظه یه نگاه به بابا کرد
یه لبخند زد میدونی چی میخواد بگه میخواد بگه بابا منم آخر شهید شدم بابام الهی قربان دلت حسین جانم
خونه گلوی علی اصغر رو میگرفت به آسمان میپاشید
نمیدونم این صحنه رو اهل خیمه دیدن یا ندیدن
سر جدای علی اصغرو دیدن یا ندیدن
ابی عبدالله همه تلاششو کرد بچهها خانوما مادر این بچه رباب سر جدای علی اصغرو نبینه
سر بریده رو نبینه همه تلاششو کرد
اما بالاخره صبح روز یازدهم اون اتفاقی که نباید بیفته افتاد
نامردا اومدن بدن علی اصغرو از تو خاک بیرون آوردن
دنبال یه سر بودن به نیزه بزنن
سر این شیرخواره رو به نیزه زدن
حسین جان حسین جان