حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خدمت شما بزرگواران عرض شد که بگو مگوهایی که صورت گرفت

و استدلال‌هایی که آقا امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام آورد برای اهل سقیفه برای مهاجرین

برای قریشی‌ها که شما به چه دلیل حکومت را از انصار گرفتید

به همون دلیلی که شما آوردید و اونا هم قبول کردن منم بر شما دلیل میارم

کی از همه به پیغمبر نزدیک‌تر خب من هستم من نباید بیام با شما بیعت کنم

شما باید بیاید با من بیعت بکنید این صحبت‌ها شد و آخرش گفتیم که

بشیر بن سعد وقتی حرف‌های آقا امیرالمومنینو شنید گفت حیف

که دیر اومدی کار از کار گذشت این آخرین مطلبی بود که عرض کردیم

توی سقیفه این اتفاقا داره می‌افته ببینید یه بحثی مطرح میشه

و اون اینکه خب جایگاه آقا امیرالمومنین اون روزگار چه جوری بوده

آیا امیرالمومنین به عنوان شخص اول مطرح بوده اصلاً یا نه

اون چیزی که ما تو دستمون هست از اسناد و مدارک این هستش که

در نظر عموم مردم هیچ کسی هم ردیف آقا امیرالمومنین اصلاً نبوده

و تو ذهن مردم اولین شخصیت اسلام حضرت امیر علیه الصلاة و السلام بوده

این از گفته‌هایی که انعکاس پیدا کرده از واقعه سقیفه فهمیده میشه

مثلاً تو همون حین یکی از مهاجرین بلند میشه فریاد می‌زنه که

ای گروه انصار با اینکه شما اهل فضیلت هستید و ما به این اقرار می‌کنیم

اما در میان شما در مرتبت کسی به مانند ابوبکر و عمر و علی نیست

این جمله رو یه نفری از مهاجرین میگه مهاجرین قریشیا

که بعد بی جواب هم نمی مونه منزر بن ارقم بلند میشه جواب میده

میگه ببینید سه تا اسم آوردی در میان این نام‌هایی که شما آوردی

یک کسی هست یه نامی هست که اگر او خواستار حکومت باشه

هیچ کسی با او نزاع نمی‌کنه بگی ابوبکر چرا ما نزاع می‌کنیم بگی عمر چرا نزاع می‌کنیم

اما اگر او علی علیه السلام اگر بیاد هیچ کسی باهاش نزاع نمی‌کنه

و همه او رو خواهند پذیرفت دیروز صبح گفتم بشیر بن سعد گفت

به امیرالمومنین گفت دیر اومدی کار از کار گذشته

والا ما همه تو رو می‌خواستیم حالا پس چرا جمع شدن ببینید این یه هیجانات قبیله‌گری و یهویی اصلاً

من خندم می‌گیره خدا شاید هر وقتم فکر می‌کنم خندم می‌گیره که

بعضی چیزا به هم می‌خوره‌ها خیلی می‌خوره که بعد مثلاً

خودشون عمر یا اینا گفتن که حکومت ابوبکر یهویی شد

من خندم میگیره یهو یاد بعضی چیزا می‌افتم که طرف می‌گفت

آقا من فکرشو نمی‌کردم یهویی شد حالا به هر حال می‌گفتن یهویی نمی‌دونم

خب خدمتتون عرض بکنم که اینجا دارد که جریان سقیفه یه جوری پیش رفت

و به اولین پیروزی ابوبکر منتهی شد طبری یه نقلی داره میگه که

وقتی که چند نفر از مهاجرین و انصار با ابوبکر بیعت کردند عموم انصار

ببینید خیلی دقت کنید روی این کلمات اینو طبری میگه

میگه عموم انصار یا حداقل بعضی از اون‌هایی که از بیعت خودداری کرده بودند

گفتن ما جز با علی بیعت نمی‌کنیم ببینید بعد از اینکه بیعت کردند بعضیاشون

عموم انصار اینا گفتن ما جز با علی بیعت نمی‌کنیم و برای بار دوم

یه سخنی بر سر زبون‌ها افتاد موقعی که ابوبکر انجام بیعت انجام شد

اونهایی که بیعت کرده بودند ابوبکر رو مثل عروسی به حجله می‌بردند

به سوی مسجد می‌بردند دارد که خب مراسم بیعت به طور پراکنده تا شب ادامه پیدا کرد

در پایان روز این‌ها از هم جدا شدن هر کسی رفت سمت خونه خودش

و اینجا نقل هست که این‌ها که به هم رسیدن همدیگرو سرزنش کردن

گفتند چرا رفتید این کارو کردید چرا ما رفتیم سمت ابوبکر

همدیگرو مقصر می‌کردند عتاب و خطاب می‌کردند می‌گفتند که

این دسته اون دسته رو متهم می‌کرد می‌گفت چرا اینجوری شد اونطوری شد

عبدالرحمان بن عوف از اعضای حزب پیروز یعنی ابوبکر و عمری‌ها

این تو همون مجلسی که این اونو متهم می‌کرد اون اینو متهم می‌کرد حضور داشت

رو کرد به جمعیت انصار و همون حرفی که دیروز گفته بود رو تکرار کرد گفت ای گروه انصار البته ما برتری شما رو می‌دونیم

سوابق شما رو می‌دونیم و قبولم داریم این شما بودید که اسلام رو یاری کردید

پیغمبر و یاری کردید اما در بین شما کسانی مانند ابوبکر و عمر و علی و ابوعبیده وجود نداره

بنابراین امکان اینکه شما عهده دار حکومت بشید

الان دیگه بحث نیست این حرف پرتی داره می‌زنه انصار دیگه نمیگن ما حکومت میخوایم دست بگیریم

انصار پشیمونن که چرا ما سمت امیرالمومنین نرفتیم

چرا سمت ابوبکرم اما این بلند میشه دوباره همون حرف دیروز داره تکرار می‌کنه

گفتش که امکان اینکه پس شما حکومتو دست بگیرید نیست

حالا دیگه این اتفاقی که افتاده باید شما هم تن بدید تسلیم بشید

اینجا بازم زید بن ارقم بلند میشه میگه که ما هم فضیلت کسانی رو که

ذکر کردی انکار نمی‌کنیم انکار این چهار نفرو نمی‌کنیم اما می‌دونیم

در بین این‌ها که از قریش اسم آوردی کسی هست که اگر او حکومت رو می‌خواست

یک نفر هم با او منازعه و مخالفت نمی‌کرد و او اسمم میاره و او علی بن ابیطالب علیه السلام هستش

خب خدمتتون بگم که بازم اینجا بحث‌هایی هستش که

مخفی نمونده و تو همین روزی که سقیفه اتفاق افتاد فضل بن عباس به عنوان سخنگوی قریش

یه حرفی زد گفت ای گروه قریشیان راستی خلافت با سیاهکاری و فریب بازی و این‌ها اثبات نمی‌شه

در حالی که ما اهلیت داریم ما لیاقت داریم برا خلافت و نه شما

و علی از همه شما برای این کار سزاوارتر که بعد یه نفر از انصار بلند شد

یه شعری گفت که اون شعرشم حالا مضمونش اینه که رو کرد به قریشی‌ها

گفت شما گفتید قراره سعد بن عباده شما گفتید که قرار دادن سعد بن عباده بر مقام حکومت

حرامه اینا مال همون روزه‌ها برای بعدش نیستا اینایی که دارم میگم همش مال همون روز

یه شعری گفت یکی از انصار رو کرد به قریشی‌ها گفت

شما گفتید حکومت سعد بن عباده حرامه اما قرار دادن ابوبکر رواست

بله ابوبکر برای این کار اهلیت داشت ولی علی سزاوارتر بود

و ما فقط علی رو می‌خواستیم او برا حکومت اهلیت و لیاقت کافی داشت

علی با کمک خدا به راه درست دعوت می‌کرد و از فحشا و ستم و منکر نهی می‌کرد

او وصی پیامبر برگزیده خدا بود و کشنده سواران ضلالت و کفر بود

این حرف مال اون روزه جلو جمع همه گفتن حالا ابوبکر خب لیاقت نداشت

سزاوار نبود اما برای اینکه اینا رو یه خورده حالا گاهی اوقات تو تقیه قرار می‌گیره

گاهی اوقات آدم توی شرایطی قرار می‌گیره که باید یه جوری حرف بزنه

منتها خب اونورش مهمه که میگه که غیر از امیرالمومنین کسی سزاوار نیست

پس این کارش این شعرو که میگه بعد خدمتتون عرض بکنم که

این صحبت‌ها در رابطه با حضرت امیر علیه السلام مطرح میشه

حالا من دوتا نقل رو هم خدمتتون بگم که از ابن اسحاق هست

ابن اسحاق یکی از معروف‌ترین مورخین عرب مسلمان هست

ولادتش ۸۵ هجریه خیای نزدیک به اسلام هستش

و او میگه کان عامة المهاجرین و جل الانصار لایشکون ان علی هو صاحب الامر بعد رسول الله

میگه که عموم مهاجرین و بیشتر انصار تردیدی نداشتند که

علی صاحب امر هست بعد از پیامبر خدا این مال اون بازم یعقوبی تو تاریخش میاره

و کان المهاجرون و الانصار لا یشرکون فی علی هیچ کسی در مورد امیرالمومنین شک نداشت

خب این نظر همه مردم بود اما یک مرتبه حالا از پایین ما نگاه کردیم

از بالا یه خورده بریم نگاه بکنیم ببینیم چی در میاد

ام حسب الناس ان یترکو ان یقولو آمنا و… خدا می‌خواد امتحان کنه

خدا می‌خواد یه جوری کار پیش بره که مردم اینجا اون ضمیرهای باطنیشون

رو بشه ما از پایین داریم نگاه می‌کنیم از بالا که نگاه بکنی اصلاً یه چیز دیگه می‌شه

خدا می‌خواد که این بساط درست بشه این شرایط یه جوری جلو بره که ببینیم

این عمار صداش در میاد یا اون زبیر صداش در میاد یا در نمیاد

اون همسایه فاطمه سلام الله علیها وقتی می‌بینه این خانم داره تو آتیش می‌سوزه صداش در میاد یا در نمیاد

حالا بازم بحث زیاده اینجا خب که خدا برای ما هم امتحان قرار داده

گاهی اوقات من و شماهارم تو همین جور موقعیت‌ها می‌ندازه

تا ببینه صدامون در میاد یا در نمیاد این سنت الهی

این فلسفه خلقت امتحانات الهی اینجوری چرا امیرالمومنین حالا بعدش

اقدام نکرد اینجا بازم چندین نکته هست چندین مطلب هست

یک. آشوب به پا کردن عمروعاص که فردا میگم

عمروعاص اصلاً اومد که جنگ داخلی راه بندازه

اصلا نزدیک بود که توی مدینه یک اتفاق بزرگی بیفته این بیفته به جون اون بیفته به جون این

همه همدیگرو بزنن سکوت امیرالمومنین ببین انصار دیگه الان

همه موافق آقا امیرالمومنین هستند حالا حضرت هم بیاد وسط

اینورم مهاجرین اون ورم منافقین توی مدینه منافقین هستند

فت و فراوان هستند منافقین از اون طرف بیرون از مدینه اطراف شبه جزیره

تو خود شبه جزیره عرب چندین قسمت افرادی سر برآوردند

با عنوان پیامبری مدعی پیغمبری هستند که می‌خوان حمله هم بکنن

امیرالمومنین اینجا بهترین کار را کرد سکوت کرد که اگر سکوت نمی‌کرد

الاسلام الفاتحه الصلوات تمام می‌شد فاتحه اسلام خونده می‌شد

اینکه اومد دید همه گوساله پرست شدن اومد دید همه گوساله پرست شدن

ریش برادر رو گرفت گفت این چه وضعشه این چه وضعشه

اگه میخواستم حرف بزنم چی می‌شد اختلاف پیش میومد

دیگه اصلاً جا نمی‌مونوند که تو بیای تو هم میومدی دیگه نمی‌شد کاری کرد

اگر حرف می‌زد امیرالمومنین اگر میومد جلو شمشیر می کشید

اگر وامیستاد اونجا اگر انصار رو امیرالمومنین آروم نمی‌کرد

حضرت دارد اومد انصار رو آروم کرد حالا میگم فردا بحثش مطرح میشه

حضرت انصار رو آرومشون کرد اگر آروم نمی‌کرد چی می‌شد

ابوسفیان اون ور منتظر تشنه مثل کسی که مثل کسی که الان ۳۰ سال تشنه

این لحظه است تشنه این فرصته که یه جوری آب می‌خواد‌ برسه به آب

اصلاً گفت علی دست به من بده دستتو بده تو دست من من مدینه رو پر از پیاده نظام می‌کنم

آقا امیرالمومنین فرمود برو پی کارت تو دلت به من می‌سوزه تو میخوای ریشه این اسلام رو بزنی

اینجاست که امام خمینی یادتونه فرمود امام زمان هم خودشو فدای نظام اسلامی می‌کنه نظام اسلامی بالاتر از امام

اینو امام خمینی فرمود اون موقع کسی ارزش این حرفو نفهمید

اصلاً مفهوم این حرفو نفهمید که امیرالمومنینم خودش رو فدای نظام اسلامی می‌کنه

که این نظام به هم نریزه امام زمانشم باشه همینه

امام حسین خودشو فدای نظام اسلام نکرد آقا اینجوریه امیرالمومنین خودش رو فدای نظام اسلامی کرد

صلی علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

یه جمله عرض مصیبت و عرض روضه کنم

روز سوم هست دل‌هاتونو ببرم در خانه حضرت رقیه سلام الله علیها

عزیزان بزرگواران قدر بدونید غنیمت بشمارید همین یه لحظه

یه دقیقه دو دقیقه‌ای که دل‌ها پر می‌کشه سمت اهل بیت

این زیارت معنوی وقتی سر بریده بابا رو که دید شروع کرد به سخن گفتن

بابا بس که دویدم عقب قافله

پای من از ره شده پر آبله

پدر فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانیت

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *