بسم الله الرحمن الرحیم
?حلیه المتقین
?جلسه چهارده
فصل دوازدهم آداب پوشیدن کفش و نعل
خب در این فصل علامه مجلسی رحمت الله علیه در سندهای معتبر از امام صادق و امام باقر علیه السلام روایت میاره
که شما وقتی میخواید کفش بپوشید اول با پای راست .
در وقت کندن یعنی درآوردن اول پای راست ، بعد همینطور فرمودند که ،
هر کس با یک لنگه کفش راه بره شیطان بر او راه مییابه و دیوانه میشه.
اگر کسی که با یه لنگه کفش راه بره توی حدیث عبدالرحمان بن کثیر هستش که میگه
همراه امام صادق علیه السلام به یه جایی میرفتیم بند کفش آقا پاره شد میگه من بند دیگری که همراه داشتم رو درآوردم
و سریع جایگزین بند پاره کردم ، حضرت که دستش رو شونه من بود فرمود ،
که هر کس کفش مومنی رو اصلاح کنه و مشکل اون رو حل کنه کسی که کفش نداره یه کفش براش بخریم
هنگامی که از قبر بیرون بیاد خدا او را بر شتر پرسرعت سوار بکنه تا در بهشت رو بکوبه.
یعقوب سراج میگه که در سفری خدمت امام صادق علیه السلام بودم کفش حضرت پاره شد
و به اجبار با پای برهنه به راه ادامه داد عبدالله بن ابی یعفور که اصحاب بزرگ امام صادق بود کفش خودش رو درآورد
و به حضرت داد امام صادق قبول نکرد فرمود :
که هر کس گرفتار مشکلی شد سزاواره که بر مشکلش صبر کنه.
حالا اونایی که اداره میرن و سر کار میرن مثلاً یا رانندهان پشت فرمون هستند اینها حواسشون به این روایت باشه
که از صبح تا شب پاشون توی کفشه. باید به این پا استراحت هم بدیم اینکه همش پا توی کفش باشه خوب نیست.
عبدالرحمان بن ابی عبدالله میگه همراه با امام صادق علیه السلام به دیدن کسی رفتم
حضرت وقتی وارد شد گویا جمعی با کفش نشسته بودند ،
مثلاً اونجا طوری بوده که کسی کفشش رو در نیاورده بوده حضرت کفش خودش رو سریع از پاش درآورد و این جمله رو فرمود که ،
پاهاتون رو از توی کفش در بیارید که باعث استراحت پا میشه ، این کار صدمه میزنه به پا صدمه میزنه به بدن.
چون پا که خوب باشه بدن هم سالمه ، عمر طولانی داشته باشند چند تا کار رو باید انجام بدن ،
چهار تا کار ، یک. صبحونه رو زود بخورید
کفش خوب پاتون کنید و… آخرین مطلبی که توی این بخش اومده دعاست .
موقعی که میخواید کفش رو بپوشید یا کفش رو در بیارید دعا کنید.
حالا بعضیا میگید حاج آقا ما چه جوری دعاها رو حفظ بکنیم من یه راه کار به شما میگم.
راه حلش اینه این چند تا دعایی که اینجا هست و قشنگ با خط خوش و خانا بنویسید و
اونجایی که کفش در میارید و میپوشید بچسبونید اونجا ، یه هفته که میخوای کفش بپوشی و در بیاری این دعا رو بخونی
دیگه ملکه ذهنت میشه ، این میشه زندگی توحیدی و الهی.
یعنی من آرزومه که برسم به این نقطه تو هر بخش زندگیم دعای همون کار بخونم خیلی چیز عجیبیه.
فرمودند که کفش رو نشسته بپوش و هنگام پوشیدن این دعا رو بگو ،
این اشاره به اون کفشهایی داره که بند داره وگرنه بعضی کفشها که اصلاً نیاز به نشستن نداره.
و این دعا را هم بخون که خدایا این دو تا پای منو تو دنیا و آخرت استوارش بکن.
خدایا این پای منو ثابت قرار بده اون روزی که همه پاها میلرزند.
ببینید این آخه توجه نیست این باور به قیامت نمیاره ؟ توحیده دیگه.
در موقع بیرون آوردن ایستاده کفشها رو در بیار ، این دعا رو موقع درآوردن کفش بخون.
بسم الله الحمدلله الذی رزقنی ما عقیبهی قدمی خدایا حمد و سپاس مخصوص توئه که بتونم با این پاهام
و از آزار و اذیت حفظ کنم و بتونم راه برم و پاهام آسیب نبینه.
خدایا این پاها رو ثابت قدم کن نذار بلرزه در اون صراط مستقیمت.
کتاب فقه الرضا هم آمده است که هر وقت میخوای کفش یا چکمه بپوشی از پای راست شروع کن
و بگو بسم الله و بالله اللهم صل علی محمد و آل محمد و آخرشم اینه که منو از همه آفات و بلاها دور نگه دار و حفظ کن.
موقع درآوردن کفش هم با پای چپ در بیار شروع کن و این دعا رو بخون
اللهم فرج عنی خدایا بارالها گشایشی برای من قرار بده
کل هم من و غم یعنی از هر غمی
و لا تنزعنی عنه الایمان یکی از این دعاها رو سلیقهایه هر کدوم رو دوست داری بنویس بچسبون
اونجایی که کفشت رو میپوشی و در میاری بنویس و بچسبون و بخون تا اینکه ملکه ذهنت بشه.
یک جمله هم اینطور من بگم آقا علی اکبر امام حسین معروف بود به کریم
ایشون رو کریم میشناختند آقا یعنی چی
خدا رحمت کنه شیخ ذبیح الله محلاتی رو ریاحین الشریعش تو بخش ام لیلا مادر علی اکبر بحث رو میکنه که میگه اینطور بود
و علی اکبر معروف بود به کریم معروف بود به جود و بخشش
و اینطور میگه که اکبر امام حسین تابستونها بالای پشت بوم خونش آتیش روشن میکرد
که هر کسی که از بیرون شهر میاد و میخواد بیاد تو شهر بالاخره جا میخواد و پذیرایی میخواد
ایشون این کار رو میکردند که هر کسی از بیرون میاد و گشنه و تشنه است بیاد خونه آقا علی اکبر
زمستون که میشد چون دیگه باد و بارون بود و آتیش نمیشد روشن کرد
یک سری سگها رو میبست به درختها حیوونها وقتی که مهمونهای جدیدی از بیرون شهر میاومدن
شروع میکردند به پارس کردن علی اکبر متوجه میشد و خودش میومد دست غریبهها رو میگرفت
و با خودش میآورد خونه خودش و ازشون پذیرایی میکرد
حالا میخوایم بگیم که ای آقا جان امروز ما هم مهمانیم و به در خانه تو آمدیم پذیرایی بکن
حالا اگه شماها هم قلبتون علی اکبریه چشم سرتون رو ببندید و با من همراه بشید
یه سر بریم حرم امام حسین علیه السلام
اگر این وقت صبح کربلا بودیم همین کارو نمیکردیم میرفتیم پایین پا و صورتمون رو میگذاشتیم روی شبکههای ضریح
آقا جان علی اکبر تو رو قسم به بابات حسین خیلی قسمهایی که آقا علی اکبر منقلب میشه
خدا رحمت کنه اون آقا رو که میگفتش که خیلی گرفتار بودم اومدم
امام حسین هر کاری میکردم حسین بگم حاجتم رو نمیتونستم گفتم این آقا که سر در بدن نداره چه جوری تو میتونی ازش حاجت طلب کنی
اومدم پایین پا و گفتم یا علی اکبر ما هر وقت گرفتار باشیم رومون نشه به پدرش بگیم به پسرش میگیم
به بابات سفارش ما رو بکن میگه وقتی که اومدم از در بیرون کارم درست شد
شما بگید که یا علی اکبر تو رو به جان بابات حسین
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
صدا زد علی جان حات لسانک زبانت رو در دهان من بگذار
علی زبان در دهان بابا گذاشت تشنگی بابا بیشتر از اوست
یا اباعبدالله حرکت کرد سمت میدان جنگ نمایانی کرد
فرق سر شکافته شد زمین افتاد و صدا زد
بر تو سلام باشد جدم رسول خدا آمده من را سیراب کند
حسین جان حسین جان