بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه بیستم
بحث ما تا به اینجا پیش رفت که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند که
پیامبر رو خدا چه جوری انتخاب کرد و به چه شکل و اینها تا به اینجا که
خداوند پیامبر را مبعوث کرد برای اینکه میخواست امر خودش رو تمام کنه
یعنی اینکه کمالاتی که باید در نظام آفرینش به وجود بیاد
به واسطه بعثت پیغمبر تحقق پیدا بکنه بالاخره شما میخوای به کمال برسی یا نه
پس لازمه که پیغمبر بیاد و رهبری کنه دیگه کمکت بکنه تا اون استعدادها و گوهرهایی که تو وجودت نهادینه شده
اینها شکوفا بشه ظهور بکنه و این به واسطه پیامبر اکرم
و خب حالا خدا گوهری گذاشته تو وجود شما بزرگواران
استعدادشو گذاشته استاد ما میفرمود خدا همون چیزی که
تو وجود سلمان گذاشت تو وجود شما هم گذاشته سلمان به کار بست به کار زد
شد سلمان ولی شما نمیزنی بعد بیای دستتو بدی دست امیرالمومنین
می دونه چیکار بکنه تا دستتو دست امیرالمومنین ندی نمیشه دیگه
لزوم بعثت اینه لزوم امامت اینه امامم که هست برای ایثار…
یعنی تو رو دستتو بگیره ببرتت بالا خب پس این هم از این مطلب
و خدا میخواسته به وسیله مبعوث کردن پیامبرش همون حکمی رو
که از ازل داشته امضا و اجرا کنه خدا از ازل بناش بر چی بوده
بر این بوده که تو این عالم موجودات کاملی پیدا بشند
انسانها به مکارم اخلاقی دست پیدا بکنند و رو همین اساس
پیامبر رو مبعوث کرد تا به وسیله اون حضرت و دینی که برای بشریت میاره
این حکم و مشیت خودشو محقق بکنه نقلی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند که من
به پیامبری مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی رو تمام کنم
در حقیقت فلسفه اصلی بعثت پیامبر هدایت انسانها به سوی کمال و
حق مطلق و از خدا خواسته تا به وسیله مبعوث کردن پیامبرش این حکم ازلی رو چیکار کنه امضا کنه و
و خدا میخواسته مقدرات حتمی خودش رو به وسیله پیامبر بعثت پیامبرش تنفیذ کنه
تنفیذ کنه دیدی تو مجلسی یه قانونهای چیز میشه و دولت باید بیاد اجرا کنه
حالا گاهی اوقات اینطوری برای اینکه خدا میخواسته
مقدرات حتمی خودش رو که این بوده که رسولا خدا بیاد و پیامبر بشه
و بعد پیامبر هم که اینها رو چیکار کنه حتمی بکنه اجرایی بکنه
اینجا ببینید ضمیر رو یا باید برگردونیم به خدا یا ضمیر رو باید برگردونیم به پیامبر
خدا امت هارو دید در حالی که فرقه فرقه شده بودند یا پیامبر دید
که امتها فرقه فرقه شدند متفرق شدن دسته دسته شدن
یه دستهای بت میپرستند یه دستهای شید میپرستند یه دستهای ماه میپرستند یه دستهای ستاره میپرستند
خلاصه همه در دین خودشون متفرق شدند اینها این امتها همه ملازم شده بودند بر آتشهایشون
یعنی خب خطا رفته بودن راه رو دیگه اشتباه رفته بودن دیگه
حالا که اشتباه رفتی داری بت میپرستی ملزم بر چی شدی آتش شدی
اکف جمع آکف مانند خدمتتون عرض میکنم که طلب که جمع طالب هستش
اینجا دو تا احتمال وجود داره احتمال اول اینکه منظور از نیران
آتیش باشه آتشهایشان که این امتها آتیش پرست شدند و
احتمال دوم اینه که سرانجام این امتها به آتشه با این روشی که دارند
همشون سر از کجا در میارند جهنم. بتهاشون رو چیکار میکردند عبادت میکردند
یعنی خانم میخواد بفرماید که پیغمبر وقتی مبعوث شد
وضعیتو اینجوری دید اینکه امتها اینطوری متفرق شدن
هرکی یه چیزی بعد گرد آوردن اینا یه چیز سختی ها همه اینا رو بیاری
در سرمنزل توحید قرار بدی این خیلی مکافاته یعنی یه چیز آسونی نیست
اینها بت پرست شده بودند با اینکه به خدا معرفت و شناخت داشتن
اما خدا رو چیکار میکردن انکار میکردند خداوند تو فطرت همه انسانها قرار داره یا نداره
تو وجود همه قرار داره علاوه بر اینکه توحید و یگانگی خدا از نظر علمی
و فلسفی یه امر اثبات شدهایه یه امر فطری هم هستش دیگه
خب اینا با اینکه به وجود خدا اعتراف میکردن میومدن یعنی یه چیز پیچیده
میومدن خدا رو بازم چیکار میکردن انکار میکردند که
در هنگام بعثت با اینکه در فطرتشون خدا را میشناختند
اما با این حال فطرتشونو انکار میکردند و سراغ چی میرفتن بت پرستی
و اینجور چیزها میرفتند خب حضرت زهرا سلام الله علیها نی فرماید
پس خدا به وسیله پدرم حضرت رسول ظلمتهای امت رو مبدل به نور کرد
خب حالا ضمیر رو به کی برگردونیم بهترع؟ خدا یا پیغمبر
خدا دید امتها اینجورین یا پیغمبر دید امتها اینجوری ان
خدا دید حضرت زهرا برگردوند به کی به خدا که خدا ظلمتها رو
به وسیله پدرم تبدیل به نور کرد پس اون اولشم برگردونیم به خدا دیگه
که خدا دید امتها بت پرست شدن
اینطور شدن اینجور شدن فلان شدن
خدا به واسطه پدرم رسول خدا این ظلمتها رو تبدیل کرد به برکت آقا اینجوری شد و
برطرف کرد از دلها مبهمات و مشکلات امتها رو خب تا همین جا باسه
ان شاءالله بقیه اش رد فردا عرض می کنیم
صلی الله علیک امروز دلهاتونو ببرم در خانه امام رضا
جانهای عالم فدای امام رضا این آقای مهربان بریم حرمش آقا
چه صفایی داره به به اگه الان حرم امام رضا بودید چیکار میکردید
کجای حرم مینشستی و به حضرت به آقا
چی میگفتید
تصور کنید فکر کنید الان روبرو حرم وایسادید میخواید با امام رضا حرف بزنید
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا
فرمود اباسلط اگر برگشتم از مجلس مامون دیدی عبا بر سر کشیدم
بدون منو مسموم کردن درهای حجره رو پشت سرم محکم ببند
اباسلط میگه دیدم حضرت تشریف آوردند در حالی که
عبا رو به سر کشیده مثل مار گزیده هی به خودش میپیچه
دستش رو تو شکمش جمع کرده هی میشینه رو زمین میگه آخ جیگرم وای مادرم
هی حضرت صدا میزد مادرش رو اومد تو حجره هی صدا میزد
پسرم جواد کجایی بابا میگن امام جواد از مدینه به معجزه الهی آمد
سر بابا رو به دامن گرفت اما رفقا یه جمله بگم
لا یوم کیومک یا اباعبدالله حسین فاطمه تو گودال
هی صدا میزد عوض اینکه زین العابدین بیاد
الشمر جالس علی صدرک
حسین جان حسین جان



