حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه هفتم

 

بحث در رابطه با خطبه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها که معروف هست به خطبه فدکیه

عرض کردیم جملات ابتدایی خانم حکایت از روحیه حضرت می‌کند

که بعد به چه شکل باشه الحمدلله علی ما انعم حمد برای خدا بابت اونچه که نعمت داد

و له الشکر علی ما الاهم بعد با اون جور در بیاد اون انعم بود این الاهم

انعم یعنی نعمت داد الاهم یعنی الهام کرد و برای خداش تشکر بابت اون چیزایی که الهام کرد

خب بالاخره ما تو زندگیمون الهاماتی بهمون میشه دیگه

خدای تبارک و تعالی به دلمون یه چیزی میندازه و همون می‌بینی سبب نجات و خیر و برکت و گشایش می‌شه

و این‌ها حالا یه سری الهامات هم هست مال اولیا خداست

مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها دارد که بعد از این اتفاقاتی که افتاد برای او

کی میومد پیشش اخبار آینده‌ها رو می‌داد جبرئیل میومد و

خبرهای آینده و این‌ها رو برای حضرت زهرا این‌ها رو می‌گفت و

خب حضرت زهرا سلام الله علیها و لذا محدثه است خانم فاطمه زهرا چرا محدثه بهش میگن

چون این جبرئیل میومد و برای اون بانو حدیث می‌کرد

جبرئیل محدث بود حدیث کننده بود فاطمه زهرا سلام الله علیها محدثه بود یعنی حدیث شونده بود

خب این به هر حال این هم یک نوع خاصی از الهامات هست

البته به این نوع دیگه وحی گفته نمیشه در اصطلاح وحی اختصاص به انبیا داره

انبیا این‌ها داره این نوع از گزارش‌ها رو دیگه بهش وحی نمی‌گن

الهام میگن حالا الهام آیا برای غیر از اولیا برای ماها هم هست یا نیست

برای ما هم هستش و هر کسی می‌تونه مورد توجه حق تعالی قرار بگیره

از خدا بخواد زمین دلشو صاف بکنه شما هم همینجوریا بنده هم همینطور

اگه از خدای تبارک و تعالی بخواهید و خواهش بکنید مثلاً یه وقتی

بگید رب انی… عامیانش این میشه خودمونیش این میشه

خدایا خواهش میکنم دیگه آب از سر ما گذشته بعد یه مرتبه می‌بینی

خدای تبارک و تعالی جاری می‌کنه به دلت یه گشایش‌هایی میشه

یه خبرهایی می‌شه یه اتفاق‌هایی می‌افته خب این دو تا جمله بریم جمله سوم خانم رو بخونیم

ببینیم چقدر غوغا می‌کنه این جملات حالا اینا ما چون فارسیم اون فصاحت و بلاغت و اون نظم و دقت

در الفاظ رو اینجا خیلی متوجه نمی‌شیم یا بگو هیچی متوجه نمی‌شیم

اما یک کسی که فصیح و بلیغه وقتی خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها رو جلوش بزاری

این همینطوری مات و مبهوت میشه حیران و این‌ها می‌شه

ببین ماها میگم چون فارسیم نمی‌فهمیم عبارت سوم و الثنا بما قدم

ببین اونجا گفت الحمد لله علی ما انعم اونجا گفت حمد یه مقام مقام حمد

بعد گفت و له الشکر یه مقامم مقام شکر مقام سوم

مقام ثنا حالا ثنا یعنی ستایش حمد منتها اينجا یه خورده

ستایش برای خدا به خاطر اون چیزایی که پیش فرستاده

یک سری نعمت‌ها هست ماها تو فارسی می‌گیم فلان چیزو برو تقدیم کن

تقدیم کن اینجا بما قدم یعنی بابت اون چیزهایی که جلو جلو خدا به ما داده

یه مثال بزنم قبل از اینکه بچه بیاد تو دنیا خدا پیش پیش شیر رو تو سینه مادر آماده می‌کنه

قبل از اینکه ما وارد این دنیا بشیم یه سری نعمت‌ها باید آماده باشه یا نه

مثل هوا درسته مناسب بودن هوا پرستار نمی‌دونم چی چی

همه نعمت‌ها باید آماده باشه که من و شما تشریف بیاریم

پس اون خدایی که تقدیم کرد پیش پیش نعمت‌ها رو برای ما قرار داد

برای ما فرستاد و ثناء بما قدم این عبارت خانم چقدر غوغا می کنه

از عموم نعمت‌هایی که خداوند ابتدائاً عطا کرده حالا آدم باید چقدر بشینه

به این‌ها فکر بکنه چقدر باید بشینه نعمت شماری بکنه

چقدر باید قلبش رو متوجه این مطالب بکنه که بعد وقتی تو اینجور مواقع

تو اینجور گرفتاری‌ها که پیش میاد یه مرتبه بخوای نخواهی زبانت به این‌ها باز بشه

ما استادمون می‌گفتند که بیامرزدش خدا رحمتش کنه می‌فرمود

تو بعضی از مطالب انقدر باید کار کنید انقدر باید کار کنید

نصف شب که بیدارارت کردن نصف شب اوج خوابی داری خروپف می‌کنی

مثلاً گفتند فلان مسئله چیه مثل بلبل جواب بدی

توی بحث نعمت شماری ماها غرق نیستیم ماها اصلاً متوجه نمی‌شیم یعنی چی

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

این من اگر فکر نکنم با این دیوار هیچ فرقی نمی‌کنه

با این عکسی که رو دیواره هیچ فرقی نمی کند این عکس رو دیوار فکر می‌کنه

هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار ما کجای دنیاییم

این نعمت‌هایی تو عالم هستش که اگر برداشته بشه

بعد اون موقع می‌بینی چه گرفتاری‌هایی تولید میشه

و ببینید یه نعم داریم نعمت‌ها یه آلا داریم آلا هم همون نعمت‌ها میشه

فبای آلا ربکما تکذبان حالا اینم قشنگی زبان عرب رو نشون میده‌ها

ما مثلاً توی فارسی اصلاً معادل نعمت

چی داریم نعمت کلمه عربیه

هیچی یا مثلا یه لفظی رو ما فارسی می‌گیم همون یه دونه لفظه

مثلاً شیر ، شیر جنگلی معادل چیز داره مرادف داره یک کلمه دیگه‌ای داره

مثلاً ولی تو عربی که میای می‌بینی برای یه شیر چند تا لفظ است اسد میگن غضنفر میگن نمی‌دونم

انواع اقسام اسما داره خدمتتون عرض بکنم که بعد از اون طرف

مثلاً برای یه دونه آب می بینی ۵ تا ۶ تا اسم هستش حالا اینجا نعمت‌هایی که

ابتدائاً به ما داده

و فراوانی است آلا یعنی نعمت ها و فراوانی نعمت‌ها یی که خدای تبارک و تعالی به ما عطا کرده

و شکر و سپاس خداوند رو برای همه منت‌هایی که به ما بذل کرده

پس سه تا اینجا حضرت لفظ به کار برد یکی نعم یکی آلا یکی هم منن

هر سه تاشونم جمع آلا جمعه، منن جمع نعم یعنی نعمت‌ها

آلا یعنی نعمتها مهربونی‌ها و منن هم یعنی منتها پس برای همه این‌ها

من خدا رو ثنا میگم تشکر می‌کنم شکر می‌کنم الحمدلله می‌گم

حالا آدم اگه به این درجه برسه بله به قول آقای مدرس بره تو اتاقش خدا رو یه سجده قشنگ بکن

این به این نگاه برسه به این درجه برسه.

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یااباعبدالله

این خانواده همه تلاششونو کردن که ماها رو برسونن به این نقطه

کوچیک و بزرگشون کوچیک و بزرگشون همه در صدد هدایت بودند

دستگیری ما بودند این به ذهنم میاد این روضه رو بگم

اون نامرد نشسته بود خلخال داشت از پای دختر امام حسین در می‌آورد

خیلی ها خیلی حرفه خدا لعنتش کنه نشسته بود داشت خلخال

از پای دختر امام حسین اونا دختر اینا دخترای معمولی نبودن

تو کوچه و بازار و این‌ها همینطوری رها بعضیا مثلا بچه‌ها رو همینجوری ول می‌کنن تو کوچه و خیابون

اینا خیلیاشون آفتاب ندیده بودن آفتاب و مهتاب ندیده بودند

اصلاً بیرون نمی‌اومدن این یحیی مازنی میگه من چند سال همسایه دیوار به دیوار خانم زینب کبری بودم

قسم می‌خوره میگه به خدا قسم یک مرتبه من زینب کبری رو ندیدم

نفهمیدم این خانم جوونه پیره قدش بلنده کوچیک چاق لاغر…

این همه سال من همسایه دیوار به دیوار بودم یک مرتبه ندیدمش

خب حالا این خانواده اینطوری یهو می‌بینی سر خورشید که بالای نی رفت

خیمه‌ها مورد آتش قرار گرفت مورد هجوم قرار گرفت

حالا یه دختر بچه می‌بینه یه نامرد حرامی بالا سرش وایساده

خلخال از پاش دربیاره این بچه وحشت بکنه جا داره از غصه دق بکنه جا داره

بعد این دختر بچه نگاه می‌کنه صورت این مرد رو می‌بینه این مرد داره گریه می‌کنه

میگه چه می‌کنی مرد میگه بدبخت‌تر از من کیه که از پای دختر پیغمبرش خلخال در بیاره

بعد ببین اونجا هم این دختر می‌خواد هدایت کنه میگه خب نکن

آقا تو که داری اینجوری می‌بینی خودت مگه نمیگی ما دختر پیغمبریم

خب نکن بیا برو ببین داره دست این مردو می‌گیره میگه که خب اگه من نکنم

یکی دیگه میاد اینو می‌کنه می‌بره تو چیکار داری

این بچه‌ها آقا قربونشون بشم فداشون بشم همش دنبال این بودن

یه دستی بگیرن الانم دارن دستگیری می‌کنند یا حضرت رقیه

امروز دلهامونو میخوایم بیاریم حرم تو از ما یه دستگیری بکنی

وقتی چشمش به سر بریده بابا افتاد صدا زد بابا

بس که دوید دیدم عقب قافله

پای من از ره شده پر آبله

پدر فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانیت

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *